در این مقاله به بررسی بانکداری جامع و بانکداری سرمایه داری می پردازیم.
سیستم های متعارف بانکداری سرمایه گذاری؟
در سطح کلان «بانکداری سرمایه گذاری» همانطور که از نامش پیداست، به کارکرد اصلی بانکداری در کمک به بازار سرمایه در کارکرد واسطه گری وجوه، یعنی انتقال منابع مالی از کسانی که دارای سرمایه هستند (ُرمایه گذاران) به کسانی که برای تولید به آن نیاز دارند (ناشران) میپردازد. نهادهای بانکداری و مالی از یک سو و بازار سرمایه از سوی دیگر دو بستر اصلی واسطهگری نهادی جریانهای سرمایه در اقتصاد به شمار میروند. بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که بانکهای سرمایهگذاری، نهادهایی همتای بانکها در بازار سرمایه در حوزه واسطهگری در تخصیص منابع هستند. اما این نتیجه گیری بطور کامل صحیح نیت، زیرا بانکداری سرمایه گذاری را به حوزه بسیار محدودی از فعالیتهای آن در دنیای مدرن تامین سرمایههای کلان محدود میکند. بانکداری سرمایه گذاری در طول چند دهه اخیر به تدریج به مدد پیشرفتهای فناوری به طور مستمر در حال تغییر بودده است تا با نیازهای جامعه مالی تطبیق پیدا کند. به همین دلیل، به یکی از فعالترین و مهیجترین بخشهای خدمات مالی تبدیل شده است. بانکداران سرمایه گذار همواره از موقعیت بسیار خوبی بهرهمند بودهاند، اما گاهی بهای بلند پروازی بیش از حد خود را هم پرداخت کرده اند (سابرامانیان 2006)
در ادامه مطالب بالا، میتوان به نقل از جان اف. مارشال و ام ای الیس ، بانکداری سرمایهگذاری را چنین تعریف کرد: «بانکداری سرمایه گذاری، فعالیتهایی است که بانکهای سرمایه گذاری انجام میدهند». این تعریف با در نظر گرفتن چگونگی تکامل این بانکها به کل امروزی خود و اینکه چگونه مداخلات تاریخی و نظارتی به چنین تکاملی شکل و برای دادهاند، توضیح داده میشود. بنابراین بخش اعظمی از بانکداری سرمایه گذاری به شکل کنونی، از بازارهای مالی در ایالات متحده آمریکا نشأت میگیرد، و پس به همین دلیل است که بانکهای سرمایه گذار آمریکایی در بازارهای آمریکا و اروپا پیشرو بودهاند. از این رو میتوان ادعا کرد که آمریکا خاستگاه اصطلاح «بانکداری سرمایه گذاری» است. همتاهای آنها در انگلستان مرچنت بانک خوانده میشدند، زیرا تا زمان ورود بانکهای سرمایه گذاری ایالات متحدهامریکا به بازارهای انگلیس و اروپا و گسترش حوزه فعالیت چنین کسب و کارهایی، این بانکها فعالیت خود را به واسطهگری در بازار سرمایه محدود کرده بودند.
نظام های بانکداری سرمایه گذاری متعارف
با توجه به نکاتی که مطرح شد، شایسته است که در این مرحله مرز مشخصی بین اصطلاحات بانکدرای سرمایه گذاری[، بانکداری تجاری و بانکداری جامع ترسیم شود، زیرا این عبارتها به دفعات در این کتاب به کار میروند.
بانکداری تجاری
بانکداری تجاری را میتوان به صورت بسیار خلاصه اما اثر بخش چنین تعریف کرد؛ سپرده پذیری و اعطای تسهیلات ، به عبارت دیگر ، بانکهای تجاری، تنها پول را به شکل سپردههای کوتاه مدت یا مدتدار قرض میگیرند و به آحاد جامعه (برای خرید اتومبیل آپارتمان و غیره) و شرکتها (به منظور تامین مالی کارخانجات یا تجهیزات جدید، سرمایه در گردش و غیره) وام میدهند. از آنجا که منابع باکهای تجاری بیشتر از راه سپردهها تامین میشود، گاهی نهادهای سپرده پذیر هم خوانده میشوند. البته بانکداری تجاری اندکی پیچیدهتر از این است. این بانکها منابع خود را به شیوههای متعدد (غیر از سپردهها) هم تامین میکنند و وامهای مختلفی که ارئه میدهند هم فاقد محدودیت هستند. با وجود این، فعالیت مرکزی در بانکداری تجاری باز هم سپرده پذیری و اعطای اعتبار یا تسهیلات است.
بانکهای تجاری را میتوان به عنوان واسطههای مالی با اهرم بالا (یعنی کسر به نسبت اندکی از سهام و بخش به نسبت بالایی از بدهی کوتاهمدت به صورت سپرده) تعریف کرد. این سپردهها اغلب به صورت عندالمطالبه قابل پرداخت هستند و میان تعداد زیادی از افراد و بنگاههای متفاوت توزیع میشوند. از منابع بانکهای تجاری بانکداری تجاری در درجه اول برای اعطای وام به شرکتها و افراد استفاده میشود. بسیاری از این بنگاهها و افرادی که وام میگیرند به سایر منابع سرمایه مانند سهام یا اوراق قرضه عمومی دسترسی ندارند. به علاوه، توانایی آنها هم برای بازپرداخت وامها به طور کامل روشن نیست. در این معنا، اگر بنا باشد اعتباری در اختیار این وام گیرندگان قرار گیرد، ارزشگذاری، دشوار یا «مجهول» خواهد بود.
وام گیرندگان مجهول احتمال دارد که نه بنگاههای بزرگ، بلکه افراد و کسب و کارهای کوچک باشند. در غیاب بانکداری تجاری، بازارهای احتمالی برای در اختیار گذاشتن اعتبار به این افراد و بنگاههای مجهول دستخوش مسائلی همچون خطر اخلاقی و انتخاب نامساعد میشوند. به ویژه اگر یک وامدهنده در قبال نرخ بهره مشخص، حاضر به ارائه اعتبار باشد، وام گیرندگان ریسک پذیرتر در مقایسه با وام گیرندگانی با قدرت یسک پایینتر، انگیزه بالاتری برای تقاضای وام خواهند داشت. در صورتی که وام دهنده قادر به تشخیص ریسکها نباشد، وامها به وام گیرندگانی داده خواهد شد که ریسک اعتباری بالاتری نسبت به حد میانگین دارند. به علاوه، اگر وام گیرندگان قادر باشند ریسک سرمایه گذاریهایی را که با این وامها تامین میشوند، بپذیرند، به دلیل مسئولیت محدود، برای انتخاب سرمایه گذاری بسیار مخاطره آمیز، دارای انگیزه خطر اخلاقی خواهند بود. اگر وام دهنده ریسکهای سرمایه گذاری وام گیرندگان را تشخیص ندهد، این وام ها نرخ نکول بسیار بالایی خواهد داشت.
در صورتی که انتخاب نامساعد یا انگیزههای شرایط تشدید کننده خطر اخلاقی شدت بالایی داشته باشند، بازارهای موجود حوزه اعتباری شاید به طور کامل از بین بروند. (اکرلف ،1970). در مواردی با شدت پایینتر، بازارهای اعتباری ممکن است موجود باشد، اما اعتبار در بین وام گیرندگان سهمیه بندی خواهد شد (استیگلیز و ویس اگر وامدهندگان اطلاعات بهتری در زمینه فعالیتهای سرمایه گذاری وام گیرنده و وام گیرندگان بالقوه داشته باشند، میتوان چنین مسائلی را مدیریت کرد.
چنین اطلاعاتی را میتوان از راه «غربالگری» کیفیت وام گیرندگان بالقوه و «نظارت» بر سرمایه گذاری و وام گیرندگان کسب کرد. با وجود این غربالگری و نظارت فعالیتهی پرهزینهای هستند. دیاموند (1984) و راماکریشنان و تاکورنشان میدهند که وقتی که غربالگری هزینه بر است، موثر ترین راه برای دستیاری به آن از راه یک ساختار مالی مانند [ساختار مالی ] بانکداری تجاری است. یک مدیر بانک میتواند سپردههای بسیاری از سرمایه گذاران خرد را گردآوری و برای دادن وام به وام گیرندگانی استفاده کند که ریسک اعتباری آنها به طور دقیق بررسی شده است.
این فرآیند از ان نظر موثر است که در آن به جای اینکه هر یک از سرمایه گذاران کوچک یکایک متقاضیان وام را بررسی دقیق بکنند، تنها یک بار متقاضی وام به وسیله مدیران بانک بررسی میشود. تفویض بررسی به مدیران، فعالیتهای زائد حاصل از انجام این کار به وسیله سرمایه گذاران کوچک متعدد را کاهش میدهد. سرمایه گذاران کوچک (سپرده گذارن) میتوانند بررسی دقیق و موثر مدیران بانک را کنترل کنند، زیرا با دادن وام به گروه بزرگ و متنوعی از وام گیرندگان، نکول وام باید قابل پیش بینی باشد، چون ریسکهای غیرعادی مربوط به نکول کاهش مییابند. موثرترین راه برای نظارت پرهزینه بر سرمایه گذاریهای وام گیرندگان، ساختار مالی یک بانک است. مدیریت بانک میتواند از جانب سرمایه گذاران کوچک (سپرده گذاران) به صورت پیاپی بر عملکرد سرمایه گذاریهای وام گیرنده نظارت داشته باشد.
راجان(1992) نشان میدهد که نظارت موثر را میتوان از راه دادن وام با سررسید کوتاه مدت و بررسی عملکرد وام گیرنده قبل از تمدیدی وام انجام داد. به شیوه مشابه، برلین و مستر نشان میدهند که وامهای بانکی باید به گونهای باشند که تعهداتی (شروط) را در قرارداد بگنجانند و به مدریت بانک در زمینه تمدید وام، اختیار عمل اعطا کنند. در بسیاری از موارد، مدیریت بانک قادر خواهد بود تعهدات را نادیده بگیرد، منوط به اینکه نقض آنها به وسیله وام گیرنده، موقتی تشخیص داده شود. این انعطاف در قرارداد وام، مزایایی را به ویژه برای وام گیرندگانی که دارای میزان به نسبت بالایی از ریسک پذیری هستند، فراهم خواهد کرد. تعاملات پیاپی بین مدیریت بانک و یک وام گیرنده و اطلاعات اعتباری که مدیریت طی این فرآیند کسب میکند، به روابط بلند مدت بانک – وام گیرنده منجر خواهد شد. یکی از جنبههای منفی احتمالی در مورد دادن وامهای «رابطهای» این است که بانکها قدرت بیش از اندازهای بر نرخهای بهره کسب کنند، که این کار شاید در محاسبات وام های آتی وام گیرنده تاثیر داشته باشد. با وجود این، وان تادن (1995) نشان میدهد که تعهدات برای وامهای آینده بر اساس نرخهای از قبل توافق شده، به کاهش این مشکل کمک میکند. به همین دلیل بسیاری از وامهای بانکی ، بر اساس تعهدات قبلی داده میشوند.
به طور خلاصه، وجود بانکهای تجاری از مسئله عدم تقارن اطلاعات یا به بیان دیگر «مجهول بودن» نشأت میگیرد. اگر بنگاهها و افراد قادر بودند از راه انتشار سهام و اوراق قرضه به اطلاعات مورد نیاز دسترسی داشته باشند، نقش بانکهی تجاری از میان میرفت. قسمتی از عدم تقارن اطلاعاتی، دلیل وجودی بانکهای سرمایه گذاری هم هست (ایانوتا، 2010).
بانکداری جامع
بانکهایی که همزمان هم فعالیتهای بانکداری سرمایهگذاری و هم بانکداری تجاری انجام میدهند، «بانکهای جامع» خوانده میشوند. اگر چه درسالهای گذشته بانکداری جامع در برخی کشورها ممنوع بود (به طور مثال ، در ایالات متحده امریکا از قانون گلس -استیگال در سال 1993 تا قانون گرام – لیچ بلیلیدر سال 1999)، اما امروزه به تقریب در همه جا مجاز است. از انجا که هم بانکداری سرمایه گذاری و هم بانکداری تجاری بر اساس تولید و پردازش اطلاعات استواند، انجام هر دو فعالیت در یک زمان به حتم اثر بخشتر است.
به عنوان مثال ، اطلاعات گرداوری شده در خلال ارائه تسهیلات را میتوان دریک معامله بانکداری سرمایهگذاری دوباره استفاده کرد. بر عکس این هم صادق است، هرچند معاملات بانکداری سرمایه گذاری (خدماتی مانند عرضه عمومی اولیه و ادغام و تملیک) از نظر زمانی رویدادهای گسستهای هستند. بر عکس، عملیات وام دهی بانک تجاری ، نوع مستمری از فعالیت است که مستلزم نظارت بر بنگاه های وام گیرنده خواهد ود. در این زمینه، بانکهای جامع باید نسبت به بانکهای تنها سرمایه گذاری از نوعی مزیت رقابتی برخوردار باشند.
در حقیقت،هنگام ارائه خدمات بانکداری سرمایه گذاری (مشاوره و تعهد پذیره نویسی) بانکها کیفیت معاملات را تایید میکنند. در خدمات تعهد پذیره نویسی، بانک ها در اصل اوراق بهادار ناشر را به سرمایه گذاران عرضه میکنند. بانکها به عنوان مشاور برای هر دو طرف شرکتهای هدف و شرکت تملیک کننده اطلاعاتی برای تایید قیمت طرف ادغام ، ارزش هم افزاییهایی بالقوه و هم ریسکهای معامله مهیا میکنند. چون بانکهای تجاری اطلاعات بهتری در مورد مشتریان خود دارند، «اثر تاییدی» آنها باید تقویت شود. در بهترین حالت، از انجا که هزینه گرداوری و پردازش اطلاعات برای بانکهای سرمایه گذار بالاتر است، باوجود پیامدهای اعتباری منفی بالقوه به دلیل تایید «بدون داشتن اطلاعات کافی» اطلاعات کمتری تولید میکنند. (پوری، 1999)
با وجود این،«اثر تاییدی» قویتری که به وسیله بانکهای جامع ارئه میشود، شاید با «اثر تعارض منافع» خنثی شود. ارائه طبقه بندی جامعی از تعارض های بالقوه منافع در صنعت خدمات مالی، خارج از حوصله این بخش است. اگر چه بانکهای تنها سرمایه گذار با تعارض های «درون» علیات بانکداری سرمایه گذاری مواجه هستند، کانون توجه روی تعارضهای بالقوهای است که زمانی به وجود میآیند که فعالیتهای بانکداری سرمایهگذاری و بانکداری تجاری به وسیله یک نهاد واحد (بانک جامع) اجرا میشوند.
منبع اصلی تعارض درون یک بانک جامع، بدون شک سوءاستفاده بالقوه از اطلاعات خصوصی است. به طور مثال شاید، یک بانک (به صورت خصوصی) بداند که ریسک نکول یکی از مشتریان بالا رفته یا در حال بالا رفتن است. این بانک ممکن است با انگیزه کمک به بنگاه برای بازپرداخت وام اعطایی، اوراق بهاداری منتشر کند: قانون گلس – استیگال در سال 1933 به طور دقیق برا جلوگیری از چنین رفتاری به تصویب رسید که یکی از دلایل سقوط بازار مالی تلقی میشد.
بانکهای جامع حتی هنگام ارائه خدمات مشاوره هم شاید از اطلاعات خصوصی آنها سوءاستفاده کنند. به طور مثال، یک بانک عمومی شاید (در نقش یک بانک تجاری) در برخورد با یک بنگاه بحران زده به لحاظ مالی، ممکن است (به عنوان یک بانک سرماه گذار) تملیک یک شرکت هدف با میزان جریان نقدینگی بالا را توصیه کند و این کار را تنها به منظور پرداخت بدهی آن انجام دهد. همچنین، شاید بانک تجاری از اطلاعات خصوصی یک مشتری خاص از به صورتی استفاده کند که به منافع وی آسیب برساند، به طور مثال، در یک تملیک رقابتی، به یک بنگاه دیگر مشاوره ارائه دهد.
بانک های جامع به غیر از مسئله سوءاستفاده از اطلاعات شخصی، ممکن است با نوع دیگری از تعارض منافع مواجه باشند. شاید یکی بانک تجاری از قدرت وام دهی خود استفاده کند تا یک بنگاه را به استفاده از خدمات مشاوره یا تعهد پذیره نویسی خود وادار کند. یا امکان دارد دادن وام را به خرید سایر خدمات بانکداری سرمایه گذاری به وسیله شرکت منوط کند.
این نوع رفتار که گرو کشی خوانده میشود، مشابه یارانه متقاطعاست که در آن یک بانک تجاری با هدف در الویت قرار گرفتن برای ارائه خدمات بانکداری سرمایه گذاری با شرایط آسان، تسهیلات اعطا کند. تفاوت واقعی در این است که هزینه یارانه متقاطع نه بر عهده مشتری، بلکه بر عهده بانک است. با وجود این، مرز بین گرو کشی و یارانه متقاطع اغلب بسیار کم رنگ است.
پوری (1996) انتشار سهام ممتاز و اوراق قرضه را در طول دوره زمانی 1929 – 1927 یعنی پیش از قانون گلس – استیگال در 1933 که جدایی بین بانکداری سرمایه گذاری و بانکداری تجاری را در ایالات متحده آمریکا الزامی کرد، تحلیل وبررسی کرد. نتیجه ساده است: از انجا که بانکهای سرمایه گذاری با تعارض بالقوه منافع روبهرو هستند، بانکهای تنها سرمایه گذاری در هنگام کمک به شرکتها در انتشار اوراق بهادار باید اثر تاییدی معتبرتری ارائه دهند. در صورتی که سرمایه گذاران منطقی پیشبینی کنند کدام بانک (تجاری یا سرمایه گذاری) اثر تاییدی خالص بالاتری دارد، باید بر اساس آن اوراق بهادار را قیمت گذاری کنند. به ویژه اگر سرمایه گذاران ، ریسک تایید مشکوک به تعارض را احساس کنند، برای اوراق بهادار منتشر شده به وسیله بانکهای جامع در مقایسه با اوراق منتشر شده به وسیله بانکهای سرمایه گذاری ،باید قیمت پایین تری تعیین شود. این امر با بازدههای بالاتر منجر میشود. بر عکس ، در صورتی که میزان تعارض منافع، قابل چشم پوشی باشد، قیمت اوراق منتشر شده به وسیله بانکهای جامع باید بالاتر تعیین شود. پوری (1996) نشان میدهد که بانکهای جامع در مقایسه با بانکهای سرمایه گذاری، تاثیر تاییدی قویتری ارائه میدهند. به عبارت دیگر در نبود هرگونه مقررات نوعی انضباط بازار، سوء استفاده بانکهای جامع از اطلاعات را محدود میکند. با وجود این، اگر بازده اوراق تعهد پذیره نویسی شده به وسیله بانکهای جامع پایین تر باشد، چرا باید یک ناشر اساساً به یک بانک سرمایه گذاری مراجعه کند؟ یک توجیه این است که بازده شاید کننده ضعیفی در مقابل هزینه کلی انتشار اوراق بهادار باشد که در بردارنده کارمزدهای انتشار است.
شواهد تجربی اخیر حاکی از آن است که همزمانی وامدهی و تعهد پذیرهنویسی،هم برای شرکتها و هم بانکها سودمند خواهد بود (دراکرو پوری 2005). شرکتها، به ویژه آنهایی که کیفیت اعتباری پایین تری دارند (مزیتهای اطلاعاتی برای انها اهمیت بیشتری دارد) از بازده و کارمزد کمتر، سود میبرند. بانک ها از روابط قویتر با مشتریان که احتمال دریافت پیشنهادهای همکاری کنونی و آتی را افزایش میدهد ، سود خواهند برد. این نتایج همچنین نشان میدهد که دغدغههای مربوط به گرو کشی چندان هم نگران کننده نیست.
به عنوان یک واقعیت کلی، بیشتر بانکهای سرمایه گذاری (اگر نگوییم بانکهای جامع) به صورت فعالانه در امر وامدهی شرکت میجویند در پایان، به نظر میرسد مسئله تعارض منافع به جای اینکه از راه تفکیک اجباری بانکداری سرمایه گذاری و بانکداری تجاری به شدت قاعدهمند شود، باید به بازار واگذار شود. به طور حتم نمونههایی از سوء استفاده از تعارض منافع اجتناب ناپذیر (همراه رخ خواهند داد)، اما به نظر میرسد مزایای ناشی از صرفهجوییها اطلاعاتی هزینههای آن را توجیه کند (ایانوتا، 2010).
بانکداری سرمایه گذاری
در حوزه بانکداری، هر فعالیتی که تجاری نباشد را میتوان به تقریب عنوان بانکداری سرمایه گذاری تعریف کرد. بانکداری سرمایه گذاری، طیف متنوعی از فعالیتها را در بر میگیرد که در سه خوزه اصلی زیر دسته بندی می شوند:
1- بانکداری سرمایه گذاری سنتی، که میتوان آن را به دو حوزه دیگر تقسیم کرد: الف) خدمات تعهد پذیرهنویسی که شامل کمک به بنگاهها برای تامین مالی در بازرهای مالی است و ب) خدمات مشاوره که کمک به بنگاهها در معاملاتی مانند ادغام، تملک، ساختاردهی مجدد بهدی و غیره را شامل میشود؛
2- معامله گری و کارگزاری: این فعالیت شامل خرید و فروش اوراق بهادار با استفاده از منابع بانک یا منابع تامین شده از سوی مشتریان (کارگزاری) است و
3- مدیریت دارایی: مدیریت دارایی حوزه بسیار متنوعی است. به طور کلی ، این حوزه شامل مدیریت ثروت سرمایه گذاران است که به دو مقوله اصلی تقسیم میشود: (الف) روشهای سنتی (صندوقهای سرمایه گذاری مشترک) و (ب) روشهای نوین که شامل صندوقهای زمین و ساختمان، صندوقهای پوششی و صندوقهای سهام یا هر نهاد دیگر برای سرمایه گذاری در سایر دارایی ها است.
حوزهای که با هر سه حوزه مذکور مرتبط خواهد بود، فعالیتهای تحقیقاتی است که از تصمیمات سرمایه گذاری (معامله گری، کارگزاری ومدیریت دارایی) و فعالیت اصلی بانکداری سرمایه گذاری پشتیبانی میکند. با وجود این، به دلیل تضاد منافع ( به طور مثال، معرفی و توصیه یک ناشر تنها به دلیل مشتری بودن)، فعالیت تحقیقاتی اغلب از لحاظ سازمانی و فعالیتهای اصلی بانکداری سرمایهگذاری، از راه به اصطلاح «دیوارهای چینی» مجزا شده است (ایانوتا، 2010).
از سوی دیگر، اصطلاح «بانکداری سرمایهگذاری» معنای ضمنی بسیار گستردهتری دارد و به تدریج در حال تبدیل شدن به اصطلاح جامعتری است که انواع فعالیتهای مرتبط با بازار سرمایه (سرمایهای و غیر سرمایهای) را دربر میگیرد. دستیابی به این پیشرفت، بیشتر مرهون شیوه تکامل بانکهایسرمایه گذاری آمریکایی در طول یک سده گذشته است. با توجه به انچه بیان شد، بانکداری سرمایه گذاری نه فقط بانکداری مرچنت بلکه سایر فعالیتهای بازار سرمایه از جمله معامله گری سهام، بازارگردانی، تعهد پذیره نویسی، کارگزاری و مدیریت دارایی را هم در بر میگیرد. علاوه بر فعالیتهای بالا، بانکهای سرمایه گذاری مجموعهای از خدمات مشاوره تخصصی شرکتی را در حوزههای مشاوره پروژه، ماوره مالی و کسب و کار، و ادغام و تملیک ارائه میدهند. انواع فعالیت بانکهای سرمایه گذاری در بخشهای بعدی به تفصیل بررسی خواهد شد.
در مقدمه، تعریف کلی از بانکداری سرمایه گذاری ارائه شد: «هر انچه بانکداری تجاری نباشد بانکداری سرمایهگذاری است» با وجود این،بانکداری سرمایهگذاری مجموعه به نسبت متنوعی از فعالیتها را در بر میگیرد که اغلب آنها را میتوان در سه مقوله زیر دسته بندی کرد: (الف) خدمات مشاوره و تعهد پذیره نویسی؛ (ب) معامله گری و کارگزاری و (ج) مدریت دارایی (سنتی و نویی).
خدمات مشاوره و تعهد پذیره نویسی،فعالیتهای «اصلی» بانکداری سرمایه گذاری و موضوع کتاب حاضر هستند. یک بانک سرمایه گذاری از راه تعهد پذیره نویسی اوراق بهادار در بازار های مالی ، به بنگاهها در تامین سرمایه کمک میکند. این اوراق بهادار شامل سهام، بدهی و هم اوراق بهادار «ترکیبی» مانند بدهی قابل تبدیل یا بدهی همره با حق تقدم خرید هستند. بانکهای سرمایه گذار، معاملات را از راه بررسی اطلاعات مالی، راست آزمایی و مهمتر از همه قیمت گذاری، مهندسی میکنند. این خدمات «تعهد پذیره نویسی» خوانده میشوند، زیرا بانکهای سرمایه گذار در واقع اوراق بهادار را از ناشر خریداری میکنند و به نسبت در بازار به فروش میرسانند.
در مورد سهام، این کار از راه عرضه اولیه اوراق بهادار صورت میگیرد. این واژه اصطلاحی به نسبت کلی است، اما بسته به نوع سهام در حال فروش، محل پذیرش شرکت، مخاطب عرضه و غیره، ساختارهای عرضه دیگری هم وجود دارند. بانکهای سرمایه گذاری همچنین عرضه های ثانویهو عرضههای حق تقدم را هم ساختاردهی میکنند. این عرضهها معاملاتی هستند که از راه آنها شرکتهای پذیرفته شده تامین مالی میکنند.
در زمینه عرضه بدهی باید به این نکته توجه داشت که عرضه اوراق قرضه با عرضه سهام متفاوت نیست. فعالات درگیر، یکسان هستند و فرایندها بسیار به هم شباهت دارند. با وجود این، کار اصلی در کار تعهد پذیره نویسی، قیمت گذاری اوراق بهادار عرضه شده است. در حقیقت، از انجا که قیمت، متغیر کلیدی هر عرضه است، شیوه تعیین قیمت، اهمیت دارد و نقش خود بانک سرمایه گذار ارتباط بسیار بنزدیکی با سازوکار تعیین قیمت خواهد داشت. چنانکه در بالا اشاره شد، فرآیند انتشار اوراق قرضه تفاوت چندانی با فرآیند انتشار سهام ندارد.
با وجود این، قیمت گذاری در عرضه اوراق قرضه در مقایسه با عرضه سهام دشتوارتر است و در عرضه سهام، قیمت گذاری عرضه ثانویه که برای آن در گذشته یک قیمت در بازار اعلام شده، به همان میزان دشتوار است. پس کارمزدهای بانکداری سرمایه گذاری در عرضههای اولیه نسبت به عرضههای سایر اوراق بهادار بسیار بالاترند. بنابراین، تفوت واقعی بین عرضههای اولیه نسبت به عرضههای سایر اوراق بهادار بسیار بالاترند. بنابراین، تفاوت واقعی بین عرضههای اوراق قرضه و سهام آشکار میشود. به طور کلی، قیمتگ گذاری اوراق قرضه نسبت به سهام آسانتر است. یکی از دلایل قیمت گذاری آسان اوراق قرضه نسبت به سهام، رتبهبندیهای اعتباری است.
این رتبهها ارزیابی آژانسهای مستقل و معتبر در مورد ارزش اعتباری یک بنگاه (یا اوراق بهادار بدهی آن) هستند. وجود نرخها، به طور شایان توجهی کار بانکهای سرمایهگذار را در هنگام قیمتگذاری اوراق تسهیل میکند. با وجود شباهتهای فرآیندی بین اوراق قرضه و سهام، تفاوت آنها هم در ساختار سازمانی بانکهای سرمایه گذاری منعکس میشود: در حقیقت، عرضههای سهام به طور معمول به وسیله بخش بازار اوراق سرمایه مدیریت میشوند، در حالی که بخش بازار اوراق بهادار بدهی انتشار بدهی را پوشش میدهد.
بانک های سرمایه گذاری به شرکتها امکان میدهند تا به پشتوانه داراییهای خود بدهی منتشر کنند. این فرآیند «بهادارسازی» و اوراق بهادار منتشر شده؛ «اوراق بهادار با پشتوانه دارایی» خوانده میشوند. بسیاری از بانکهای تجاری وامهای خود را به اوراق بهادار تبدیل میکنند. در حقیقت، در سالهای گذشته فعالیت بانکداری تجاره سنتی از مدل؛ «اعطا وام و نگهداری» (بانکها وام میدهند و این وامها را بر روی ترازنامه خود نگه میدارند) به یک مدل «اعطای وام و انتقال» (بانکها وام میدهند و سپس انها را از راه فرآیند بهادارسازی به بازار میفروشند) در حال تغییر بوده است.
از این حیث، بانکداری تجاری و بانکداری سرمایه گذاری اگرچه هنوز دو نوع متفاوت از کسب و کار هستند، اما مدل «نشر و توزیع» به نوعی، مشابه خدمات تعهد پذیره نویسی است که به وسیله بانکهای سرمایه گذاری عرضه میشوند. در واقع بانکهای سرمایه گذازی هنگام کمک به شرکتها برای تامین سرمایه در بازارهای مالی در قبال شرکت ناشر، موضع بدهی یا سرمایه سهام اتخاذ نمیکنند. به عبارت دیگر، بانک سرمایه گذار در پایان معمامله با هیچ گونه ریسکی در مورد ناشر مواجه نخواهد بود. این به طور دقیق حالت اعطای وام به وسیله بانک تجاری به وام گیرنده و سپس بهادار سازی آن است.
اگر چه تشکیل سندیکای وام بسیار شبیه عرضه اوراق بهادار به نظر میرسد، اما از جنبههایی تفاوتهای عمدهای با ان دارد. مهمترین تفاوت در عدم حضور سرمایه گذارن است. در حقیقت تعریف به نسبت خام وام سندیکایی این است: «وامی که حجم آن به اندازهای بزرگ است که یک بانک به تنهایی قادر به پرداخت آن نیست، بنابراین برای آن مجموعهای از بانکها گردهم میآیند (سندیکا) و به وسیله یک عضو، رهبری و هماهنگ میشوند. در نتیجه هر یک از بانکهای سندیکا به وام گیرنده وام میأهند، در حالی که در عرضه اوراق قرضه، اوراق بهادار در نهایت به وسیله سرمایهگذاران خریداری میشوند. اگر چه اوراق قرضه و وامهای سندیکایی با یکدیگر متفاوت هستند، اما ویژگیهای مشتریکی هم دارند. به عنوان مثال، قیمت گذاری اوراق قرضه، منعکس کننده مدلهای به کار رفته برای عملیات وام دهی است. این موضوع دلیل گرایش بانکهای تجاری به تعهد پذیره نویسی اوراق قرضه و گرایش بانکهای سرمایه گذاری ، به وام دهی در بازار وامهی سندیکایی را روشن میکند.
بانکهای سرمایه گذاری خدمات مشاورهای ارائه میهند تا به بنگاههای مشتری خود در فرآیندهای ادغام و تملیک و به طور کلی ساختاردهی مجدد کمک کنند. این بانکها در درجه اول، جنبههای تخصصی بسیاری را در ارتباط با معماملات در نظر میگیرند. به طور مثال، در یک معامله ادغام و تملیک، آنها اطلاعات لازم را در مورد شرکتهای مورد معامله، گردآوری و پردازش میکنند، در مورد قیمت قابل پرداخت اظهار نظر خواهند کرد، بهترین راه را برای ساختار دهی معامله پیشنهاد و به مشتریان خود در مذاکرات کمک میکنند. شواهد تجربی موجود حاکی از ان است که بانکهای سرمایه گذار نقشی حیاتی در طراحی، ساختاردهی و اجرای معاملات ادغام و تملیک ایفا میکنند.
زیرا تجربه اعتبار و ارتباط آنها با مشرتیان ، تاثیر چشمگیری بر ثروت سهامداران درگیر در معامله میذارد، اما خدمات مشاوره بانکهای سرمایه گذار، تنها به معاملات ادغام و تملیک محدود نمیشود. در واقع یک شرکت را میتوان به صورت ترکیبی از قرادادها در نظر گرفت. گاهی این قراردادها به ساختاردهی مجدد نیازدارند. ساختاردهی مجدد شاید به دلیل وضعیت بحران مالی ضرورت پیدا کند، اما گاهی شرکتها به صروت پیشگیرانه قبل از مواجه شدن با بحران قراردادها، را تمدید میکنند تا از بحران جلوگیری کنند. نوع اصلی معاملات ساختاردهی مجدد را میتوان به دو مقوله اصلی دسته بندی کرد: (الف) ساختاردهی مجدد دارایی و (ب) ساختاردهی مجدد بدهی. عملیات مربوط به تجدید ساختار داراییها شامل فروش شرکت تابعه (یا یک دارایی خاص) به شخص ثالث یا ایجاد براساسات جدیدی از داراییها است. دسته دوم تجزیه سهامهم خوانده میشوند، که در بردارنده روشهای متعددی است که در فصلهای بعد تشریح خواهند شد. ساختار دهی مجدد بدهی، تغییر ویزگیهای قراردادهای بدهیهای در دست سهامداران (تمدید سررسید کاهش مقدار، تبدیل به سهام و غیره) را شامل میشود.
همانگونه که در بخش مقدمه ذکر شد، سهام خصوصی، بخشی از عملیات مدیریت داری نوین است که در حوزه بانکداری سرمایه گذاری «اصلی» قرار نمیگیرد. شاید این پرسش مطرح شود که چرا کتابی در مورد بانکداری سرمایهگذاری ، باید سهام خصوصی را پوشش دهد. برای این پرسش دو دلیل متفاوت وجود دارند.
بانکداری سرمایه گذاری ترجمه Investment Banking است که در ایران با عنوان شرکتهای تامین سرمایه شناخته میشوند. مترادف این واژه بانکداری مرچنت Merchant Banking است که در گذشته در انگلستان برای تمییز بانکداری سرمایه گذاری از بانکداری تجاری به کار گرفته میشد. با ورود بانکداری سرمایه گذاری امریکا به اروپا و به ویژه انگلستان در حال حاضر در تمام دنیا بانکداری سرمایه گذاری با عنوان Investment Banking شناخته میشود در برخی از متون مرتبط این تعریف برای اشاره به شاخهای از بانکداری سرمایه گذاری به کار رفته که در آن بانکداران سرمایه گذاری با سرمایه خود و بدون واسطه به مشتریان خود خدمات بانکداری سرمایه گذاری به ویژه تامین مالی ساختاردهی مجدد و به ویژه تامین مالی ساختار دهی مجدد و به ویژه M&Aرا در سطح بین الملل ارائه میدهند.
2 دیدگاه دربارهٔ «بانکداری سرمایه گذاری چیست؟ سرمایه گذاری بانکی»
لطفا این مقاله بی محتوا را برای جلوگیری از بی اعتباری ، پاک کنید ۔ لطفا مطالب را بازخوانی کنید ، اصلا مفهوم نیست !
خداروشکر فکر کردم فقط منم که هرچی بیشتر میخونم سردرگمتر میشم