در این مقاله چارت ایران، درسهایی از وارن بافت، سخنان و ایده های وارن بافت درمورد سرمایه گذاری و زندگی از زبان خودش آشنا می شوید.
سرمایه گذاری
وقتی سهامی را می خرم، نحوه نگرش من به خریدن کل یک شرکت، مثل این است که بخواهم مغازه ای در گوشه ی خیابان بخرم. اگر می خواستم مغازه ای بخرم، مایل بودم از تمام جزئیات آن مطلع باشم. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۶۹)
سرمایه گذاری و ورزش
من سرمایه گذاری را عظیم ترین کسب و کار جهان میدانم، زیرا هرگز مجبور به تغییر نیستید. در دفتر کارگزار می نشینید، و او به شما سهام جنرال موتورز (Y) را به قیمت ۴۷ دلار و سهام يو اس استیل (۸) را به قیمت ۳۹ دلار پیشنهاد می دهد! هیچ کس شما را تحت فشار قرار نمی دهد. هیچ جریمه ای در کار نیست، مگر اینکه این فرصت را از دست بدهید. تمام روز منتظر سهام مورد نظرتان هستید؛ آنگاه وقتی سایر رقبا خوابند، برمی خیزید و آن را بدست می آورید. (فوربز، اول نوامبر ۱۹۷۴)
تد ویلیامز این مطلب را در کتاب خود تحت عنوان دانش موفقیت (۹) توصیف نموده است. او چنین شرح داده است که مهمترین کار هر خریدار موفق، این است که منتظر معامله سودآور باشد. و این دقیقا مطابق فلسفۀ من در سرمایه گذاری است. منتظر فرصت درست و معامله درست باشید. و خواهید دید که خودش از راه می رسد. این کلید سرمایه گذاری است. میزان دشواری، در المپیک به حساب می آید، نه در کسب و کار. در اینجا به خاطر این حقیقت که انجام کاری بسیار دشوار است، امتیاز بیشتر نمی گیرید، پس بهتر است ابتدا از مانع یک متری پرش کنید، تا اینکه سعی کنید از موانع هفت متری بپرید. (سی ان بی سی، ۱۸ اکتبر ۲۰۱۰)
اندیشیدن به سرمایه گذاری
بهترین روش اندیشیدن به سرمایه گذاری این است که در اتاقی تنها باشید و فقط فکر کنید. اگر کارساز واقع نشد، هیچ روش دیگری کارساز نخواهد بود. (کنفرانسی در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
روحیه یک سرمایه گذار
موفقیت در سرمایه گذاری، به این ارتباطی ندارد که بهره هوشی شما بالاتر از ۲۵ باشد. چنانچه از هوش و فراست معمولی برخوردار باشید، آنچه نیاز دارید، روحیه مهار انگیزه هایی است که سایر مردم را در زمینه سرمایه گذاری با مشکل مواجه می سازند. (بیزینس ویک (۱۱)، ۵ جولای ۱۹۹۹)
بررسی داده های مالی
در صورتیکه صرفا بررسی داده های مالی گذشته، شما را نسبت به وقایع آینده مطلع می سازد، فهرست فوربز ۴۰۰ (۱۲)، شامل چنین داده هایی است. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۹)
صلاحیت معمولی، نتایج خارق العاده
کاری که ما انجام می دهیم فراتر از شایستگی هیچ کس دیگری نیست. من نسبت به مدیریت نیز احساسی شبیه حوزه سرمایه گذاری دارم: کسب نتایج خارق العاده، صرفا مستلزم کارهای خارق العاده نیست. (فورچون (۱۳)، ۱۱ آوریل ۱۹۸۸)
سادگی سرمایه گذاری
دور کسب و کارهایی که آنها را درک می کنید دایره ای ترسیم کنید و آنگاه کسب و کارهایی را که فاقد ویژگی های مربوط به ارزش بنیادین، مدیریت خوب و راهکارهای محدود در برهه های سخت هستند، حذف نمایید. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۷۴)
آنچه را در ۱۹ سالگی هنگام خواندن کتاب بنجامین گراهام تحت عنوان «سرمایه گذار بافراست» (۱۴) درک نمی کردم، اکنون هم درک نمی کنم. تا هجده سال قبل از آن، تحلیل گر نموداری بازار سهام بودم. من عاشق این کار بودم. دائم در حال ترسیم نمودار بودم. آنگاه ناگهان یک نفر برایم شرح داد که نیازی به این کارها نیست، کافیست سهامی را به قیمتی کمتر از ارزش واقعی اش بخرم. (سخنرانی در دانشگاه نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
هر روز صبح، این فرآیند پیچیده را پیش رو دارم؛ در آینه نگاه کنم و تصمیم بگیرم چه کاری انجام دهم. و در آن لحظه احساس می کنم، هر کسی حرف خودش را زده است.
درسهایی از وارن بافت: موفقیت در بازار
هیچ نوع حس ششم یا شهودیا چیزی از این قبیل وجود ندارد. منظورم این است که من سعی می کنم فکر کنم و بفهمم یک شرکت در آینده به لحاظ اقتصادی چه چشم اندازی دارد. (کنفرانسی برای دانشجویان دانشگاه نبراسکا۔ لینکلن (۱۶)، ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴|)
چگونه بابی فیشر (۱۷) را شکست می دهید؟ شما با او هر بازی می کنید به جز شطرنج. من سعی می کنم در بازی هایی شرکت کنم که در آنها حرفی برای گفتن داشته باشم. (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
اغلب مردم نمی توانند چند درصد بهتر از بازار عمل کنند. می خواهم به مردم بگویم، من هنوز هم انتظار دارم کمی بهتر از متوسط عمل کنم، اما کاری که انجام میدهم هیچ شباهتی به کارهای گذشته ام نداشته باشد. اگر قرار باشد جایی را تنها در حد متوسط اداره کنم، ترجیح میدهم اصلا دست به این کار نزنم. شاید این اتفاقی است که رخ می دهد، و می دانم که نمی توانم بیش از چند درصد بهتر از بازار عمل کنم. اما این بهتر از کاری است که اغلب مردم انجام میدهند. شاید عملکرد آنها بهتر از من باشد. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
مزیت داشتن پول کمتر
اگر امروز فردی با ۱ میلیون یا ۱۰ میلیون دلار دارایی بودم، به راحتی سرمایه گذاری می کردم. هر کسی که می گوید این مقدار پول به فرآیند سرمایه گذاری آسیب نمی زند، حتما خودش فروشنده است. بالاترین میزان سودهایی که تا کنون بدست آوردم در دهه ۱۹۵۰ بود. من باعث بالا رفتن شاخص داوجونز (۱۸) شدم. باید اعداد وارقام را می دیدید. اما پس از آن روی بادام زمینی سرمایه گذاری کردم. نداشتن پول زیاد برای سرمایه گذاری، مزیت بسیار مهمی است. فکر می کنم بتوانم با ۱ میلیون دلار، سالیانه ۵۰ درصد برایتان سودآوری کنم. بدون شک می توانم. من این مقدار سود را تضمین می کنم. (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
سهم ایده
وضعیت ایده های من چیزی شبیه آبشار نیاگارا بود. تعداد ایده هایم خیلی بیشتر از مقداری بود که می توانستم استفاده کنم. حالا مثل این است که کسی جلوی آب را سد کرده باشد و آن را با قطره چکان بریزد. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۶۹)
زمانی که فعالیتم را شروع کردم، معاملات مثل سیل جانزتاون (۱۹) بود؛ اما در سال ۱۹۶۹ وضعیت معاملاتم همچون وان سوراخی در آلتونا(۲۰) بود. فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۷۴|
سرمایه گذاری بلند مدت
من به تملک دارایی های مولد ثروت باور دارم… خواه یک مزرعه باشد، خانه های آپارتمانی یا شرکت. این قبیل دارایی ها به مرور زمان سودآوری خواهند داشت و گاهی اوقات یک حوزه بهتر از دیگری عمل می کند. اما، در صورتی که طی ۲۰ سال آتی هریک از این دارایی ها را در ایالات متحده داشته باشید، فکر می کنم اوضاع مالی خوبی خواهید داشت. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
آینده هرگز روشن نیست؛ شما به خاطر یک توافق مسرت بخش، قیمت گزافی در بازار سهام می پردازید. به واقع، اقدام به خرید ارزشهای بلندمدت، همواره با عدم قطعیت عجین است. (فوربز، ۶ آگوست، ۱۹۷۹)
من قصد ندارم در جهانی که به سرعت تغییر می کند، مالک دارایی هایی باشم، زیرا فکر نمی کنم بتوانم به خوبی یا حتی بهتر از سایرین، متوجه تغییر شوم. بنابراین، به دنبال چیزی هستم که فکر می کنم از ثبات و در عین حال صرفه اقتصادی خیلی خوبی برخوردار باشد. (کنفرانس برای دانشجویان دانشگاه نبراسکا۔ لینکلن، ۱۰ اکتبر، ۱۹۹۴)
سوداگری در مقابل سرمایه گذاری
در خصوص سوداگری، هیچ نکته غیراخلاقی یا غیرقانونی یا پرسودی وجود ندارد. اینکه شما مقداری از چیزی را بخرید، با این امید که دو سال بعد بابت فروش همان کالا پول بیشتری دریافت کنید، با اینکه چیزی را بخرید و انتظار داشته باشید به مرور زمان برایتان سودآوری داشته باشد، دو داستان به کلی متفاوت است. ۳۰ سال قبل مزرعهای خریدم که خیلی هم از اینجا دور نیست. از آن زمان تاکنون قیمتی برایش تعیین نکرده ام.
کار من این است که ببینم هرسال چقدر درآمد ایجاد می کند، و درآمدی که ایجاد می کند نسبت به مقدار پولی که در قبالش پرداخت کرده ام، بسیار رضایت بخش است. اگر بازار سهام به مدت ۱۰ سال بسته می شد و ما صاحب کوکاکولا، ولز فارگو و برخی شرکت های دیگر بودیم، اصلا برایم مهم نبود، زیرا من به دنبال درآمدهای حاصل از سرمایه گذاری هستم. اگر من بخشی از سهام مک دونالد را بخرم، هر روز قیمت آن را پرس و جو نمی کنم. در عوض، هر روز به این توجه می کنم که این شرکت چه وضعیتی دارد. بنابراین، من خواهان این قسم دارایی هستم، چیزی که بواقع سودآور است و امیدوارم به مرور زمان تحقق یافتن آرزوهایم را میسر سازد. (سی ان بی سی، ۲ مارس، ۲۰۱۱)
واکنش به تردید
فکر نمی کنم اگر بن برننکی (۲۱) نزد من بیاید و برخی اقدامات آتی خود را به صورت محرمانه به من بگوید، نظرم را راجع به نوع شرکت هایی که در صدد تملکشان هستم، تغییر ندهم. من چنین خواهم کرد. سالهاست می خواهم مالک چنین شرکت هایی باشم، درست همان طور که ممکن است بخواهم مالک یک مزرعه یا خانه ی آپارتمانی باشم و می دانم انواع رخدادها و تردیدها را پیش رو خواهم داشت و در پایان، از همه مهم تر این است که آن شرکت، مزرعه یا آپارتمان طی سالیان آتی چه میزان سودآوری خواهد داشت. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
سخنان وارن بافت: تنوع در سرمایه گذاری
اگر هدف شما این نیست که پول را به نحوی مدیریت کنید که بیش از سایرین سودآوری داشته باشید، من به تنوع بسیار در سرمایه گذاری باور دارم. به نظر من، ۹۸ یا ۹۹ درصد از کسانی که اقدام به سرمایه گذاری می کنند، باید در حد وسیعی متنوع عمل کنند تا اینکه به خرید و فروش بپردازند، به این ترتیب فعالیت آنها به سمت ایجاد صندوق سرمایه گذاری مبتنی بر شاخص (۲۲) با هزینه های خیلی اندک حرکت خواهد کرد. تنها کاری که قصد انجامش را دارند این است که مالک بخشی از آمریکا شوند و تصمیمی اتخاذ کرده اند که به مالکیت بخشی از آمریکا می ارزد. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
اگر واقعا کسب و کارها را می شناسید، احتمالا نباید مالک شش مورد از آنها باشید. اگر می توانید شش کسب و کار عالی را شناسایی کنید، این تمام سرمایه گذاری متنوعی است که نیاز دارید، و می توانید پول خیلی زیادی بدست آورید و با اطمینان به شما می گویم اگر به جای افزایش میزان سرمایه گذاری در کسب و کار نخست، در کسب و کار هفتم سرمایه گذاری کنید، مرتکب اشتباه بزرگی می شوید. تعداد خیلی کمی از افراد از طریق سرمایه گذاری روی هفتمین ایده خوبشان ثروتمند شده اند. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
معاملات فعال
هر چیزی که موجب شود افراد فکر کنند بهتر است در معاملات بازار سهام فعالیت کنند تا اینکه یک جا بنشینند، اشتباه وحشتناکی است. طی این سال ها بازار سهام آمریکا برای سرمایه گذاران بسیار سودآور بوده است، با این حال، بسیاری از سرمایه گذاران توانسته اند عملکردهای نامطلوبی ارائه دهند. می توانید از خودتان بپرسید، اگر شاخص داوجونز در قرن بیستم از عدد ۶۶ آغاز شد و حالا به ۱۲۰۰۰ رسیده است، پس چطور ممکن است کسی پول از دست داده باشد؟ اما مردم پول خود را از دست می دهند. آنها با تلاش برای سرمایه گذاری در زمینه های گوناگون، زیان می کنند و فکر می کنند قرار است درآمدهایشان طی روند صعودی یا چیزاحمقانه مشابهی آنها را شگفت زده کند. اگر آنها سهام شرکتهای سودآور را بخرند، به نتایج خوبی دست خواهند یافت. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
وال استریت از طریق فعالیت کسب درآمد بدون سرمایه می کند. شما از طریق عدم فعالیت. اگر هر کسی در این اتاق سبد سهامش را هر روز با افراد دیگر معامله کند، در نهایت همه شما ورشکسته خواهید شد. و این واسطه است که تمام این پول را از آن خود خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر همه شما صاحب سهامی از یک گروه شرکت متوسط با شید و به مدت ۵۰ سال فقط یک جا بنشنید، در نهایت سود خیلی زیادی نصیبتان می شود و احتمالا کارگزارتان ورشکسته خواهد شد. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
اگر مالک مزرعه ای باشید و کسی بگوید، میدانی ایتالیا با مشکلاتی روبروست، آیا همین فردا مزرعه خود را می فروشید؟ اگر مالک یک کسب و کار محلی خوب در اوماها باشید و کسی بگوید، ایتالیا با مشکلاتی روبروست، آیا کسب و کارتان را می فروشید؟ آیا آپارتمانتان را می فروشید؟ نه. اما مردم بنا به دلایلی فکر می کنند اگر به طور غیرمستقیم مالک کسب و کارهایی در بازار سهام باشند، باید هر پنج دقیقه درباره آنها یک تصمیم جدید بگیرند. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
طبقه متشکل از سرمایه گذارانی که معاملات سهام خود را از طریق مشاوران و مدیران صورت میدهند، باید زیر متوسط باشند. دلیل این امر ساده است: (الف) درآمد تمام سرمایه گذاران، منهای هزینه هایی که متحمل می شوند، متوسط خواهد بود؛ (ب) درآمد سرمایه گذاران غیرفعال و شاخص، به دلیل عدم فعالیت، مشمول هزینه های خیلی کمی خواهد بود؛ (پ) پس از گروهی که سودهای متوسط به دست می آورند، یک گروه باقی می ماند. سرمایه گذران فعال. اما این گروه متحمل هزینه های بالای معامله، مدیریت و مشاوره خواهند بود. بنابراین، سرمایه گذاران فعال، نسبت به همقطاران غیرفعال خود در صد خیلی بیشتری از سودشان را از دست خواهند داد. به این معنا که گروه غیرفعال – گروهی که «از هیچ بخش از کار مطلع نیست» – باید برنده شود. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۸)
سرمایه گذاری و قوانین حرکت
مدت ها پیش، اسحاق نیوتن (۲۳) سه قانون حرکت را کشف کرد که کار نبوغ آمیزی بود. اما نیوتن در حوزه سرمایه گذاری استعداد لازم را نداشت؛ او که در حباب شرکت ساوتسی(۲۴) بخشی از دارایی اش را از دست داد، بعدها گفت، «من میتوانم حرکت ستارگان را محاسبه کنم، اما قادر به محاسبه میزان دیوانگی بشر نیستم.» چنانچه اسحاق نیوتن از این زیان آسیب ندیده بود، احتمالا قانون چهارم حرکت را نیز کشف می کرد: در مورد تمام سرمایه گذاران باید گفت، با افزایش حرکت، سودها کاهش می یابند. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۶)
نخستین سهام بافت
من نخستین سهامم را در ۱۱ سالگی خریداری کردم. من که از مدتها پیش به این زمینه علاقمند بودم، نمی دانم چرا تا آن زمان صبر کردم. اما ۱۱ سال طول کشید تا بتوانم ۱۲۰ دلار برای خریدن آن جمع کنم. من سه سهام از شرکت سیتیز سرویس (۲۵) را به بهای هرسهم ۳۸ دلار خریداری کردم. که این قیمت به ۲۷ دلار سقوط کرد. شما این مسائل را به خاطر دارید. خواهرم همزمان با من سه سهم خریداری کرد. او نمی توانست این مسئله را تحمل کند که من داشتم ثروتمند می شدم و اونه. ما با هم پیاده به مدرسه می رفتیم و او دائم به من یادآوری می کرد که قیمت سهام پایین آمده است. وقتی قیمت آن سهام دوباره به ۴۰ دلار صعود کرد، آن را فروختم. ما با آن سه سهم ۵ دلار بدست آوردیم. بعدها قیمت آن سهام از ۲۰۰ دلار هم فراتر رفت. هیچ فایده ای ندارد که در راه مدرسه با خواهرت درباره سهام بورس صحبت کنی. (مجله جئورجیا تک آلومنی (۲۶)، زمستان ۲۰۰۳)
طمع، ترس و خرید
یک قانون ساده خرید را به من دیکته می کند: وقتی دیگران طمع می کنند، تو بترس و وقتی دیگران می ترسند تو طمع کن. (نیویورک تایمز، ۱۶ اکتبر ۲۰۰۸)
چه زمانی بخریم؟
من سعی می کنم یک دلار را به ۶۰ سنت بخرم و اگر فکر کنم که می توانم این کار را انجام دهم، دیگر خیلی نگران زمان آن نیستم. شرکت بریتیش کلمبیا پاور(۲۷) بهترین نمونه از این مورد است. وقتی در سال ۱۹۶۲، این شرکت ملی شد، هر کسی می دانست که دولت ایالتی قرار بود حداقل ایکس دلار بپردازد و شما می توانستید آن را مثلا پنج دلار کمتر بخرید. بعدها معلوم شد که دولت مبلغ خیلی بیشتری می پرداخت. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۶۹)
تصور کنید صاحب یک خواربار فروشی هستید و شریکتان که مبتلا به نوعی افسردگی جنون آمیز است، روزی به شما پیشنهاد می کند سهم خود را از این کسب و کار، به قیمت یک دلار به شما بفروشد. اما روز بعد که خورشید طلوع می کند، بدون هیچ دلیلی نمی خواهد به هیچ قیمتی سهمش را به شما بفروشد. بازار یک چنین وضعیتی دارد و به همین دلیل شما نمی توانید با شرایط آن خرید و فروش کنید. شما باید هرگاه خودتان می خواهید بخرید و بفروشید. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۶۹|)
یکی از جملات مهم وارن بافت: همین امروز بخرید!
چیزی را که امروز برایتان جذابیت دارد، به این دلیل که فکر می کنید فردا چیز جذاب تری پیدا خواهید کرد، رد نکنید. (دانشگاه کلمبيا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
رفتار احمقانه بازار
هرقدر رفتار بازار احمقانه تر باشد، فرصت بهتری برای یک سرمایه گذار جدی و با پشتکار وجود دارد. (مقدمه کتاب سرمایه گذار با فراست (۲۸)، سال 2003)
خرید سهام شرکت های مشکل دار
بهترین اتفاقی که برای ما می افتد، وقتی است که شرکت بزرگی دچار مشکلی موقتی می شود … ما وقتی خواستار خرید سهام آنها هستیم که آنها سر میز عملیاتی هستند. (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
خرید در زمان های نامناسب به هر حال، زمانی که مردم بدبین هستند، معاملات بیشتری صورت خواهیم داد. نه به این دلیل که بدبینی را دوست داریم، بلکه از این لحاظ که باعث رقم خوردن قیمت های بسیار جذاب تری می شود. اگر همه شما در ساوت بند (۲۹) پمپ بنزین هایی برای فروش داشته باشید، من می خواهم با کسی معامله کنم که منفی ترین نگرش را در خصوص پمپ بنزین دارد. و در اینجاست که من بهترین خرید را خواهم داشت. در یک دوره زمانی، برخی برهه ها بسیار خوب و برخی دیگر واقعا بد هستند. ما فقط به این دلیل که حالا کریسمس نیست، از فروش شکلات دست نمی کشیم. (سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
قیمت گذاری سهام
اگر فکر می کنید چیزی یک دلار می ارزد، بابت آن ۹۹ سنت نپردازید. آن را به نرخ ۶۰ سنت بخرید تا حاشیه امنی برایتان باقی بماند. هرگز با کامیونی که ۹۹۰۰ پوند وزن دارد، روی پلی که تحمل 10000 پوند(۳۰) وزن دارد نروید، بلکه از کنارش رد شوید. جاده را ادامه دهید تا پلی را پیدا کنید که تحمل ۲۰٫۰۰۰ پوند وزن را داشته باشد. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
من می خواهم کالای با کیفیت اعم از جوراب یا سهام را وقتی به زیر قیمت می رسد، خریداری کنم.
مهم ترین سؤال
ما هرگز چیزی را با تصوری که از قیمت هدف داریم، خریداری نمی کنیم. ما هرگز چیزی را به قیمت ۳۰ دلار نمی خریم با این تصور که وقتی قیمت آن به ۴۰ یا ۵۰ یا ۶۰ یا ۱۰۰ دلار رسید، بفروشیم. نحوه بررسی یک شرکت به این شکل است، آیا این شرکت به مرور زمان، پول بیشتر و بیشتری تولید خواهد کرد؟ و اگر پاسخ مثبت بود، دیگر نیازی به پرسیدن هیچ سؤال دیگری نیست. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
یک پرنده در دست
ازوپ (۳۱)، قصه نویس یونانی سررشتۂ چندانی از اقتصاد نداشت، چون چیزی مثل این را گفته بود، «یک پرنده در دست، به دو پرنده در جنگل می ارزد.» اما نمی گوید چه زمان.
گاهی یک پرنده در دست بهتر از دو پرنده در جنگل است و گاهی دو پرنده در جنگل، بهتر از یک پرنده در دست است. (کتاب گلوله برفی، ۲۰۰۸)
چه زمانی نخریم؟
به نظر من، نباید سهامی را به هر دلیل غیر از این حقیقت که فکر می کنید قیمت آن با توجه به تمام عوامل دخیل در آن کسب و کار، کمتر از ارزش واقعی آن است، بخرید. (سخنرانی در دانشکده نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
چه زمان از کشتی بیرون بپریم؟
وقتی در قایقی که به طور مداوم نشتی دارد قرار دارید، انرژی که برای عوض کردن آن مصرف می کنید، احتمالا بسیار سازنده تر از میزان انرژی است که صرف تعمیر محل های نشتی می کنید. (مقالات وارن بافت، ۱۹۹۷)
درسهایی از وارن بافت: تولد بافت و بازار
وقتی در ۳۰ آگوست سال ۱۹۳۰ به دنیا آمدم، بازار سهام در بالاترین نرخ کل سال یعنی ۲۴۲ بود. که این رقم مستقیما به ۴۱ سقوط کرد. مادرم باید با دیدن اتفاقی که افتاده بود احساس گناه کرده باشد. (مصاحبه با چارلی رز(۳۲)، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱)
گمانه زنی فوق خوش بینانه در خصوص داوجونز
جالب است که مفسرها به طور دائم در خصوص چشم انداز داوجونز گمانه زنی خوش بینانه می کنند که حتی به عددی مثل ۱۴۰۰۰ یا ۱۵۰۰۰ خواهد رسید. اگر آنها همواره به چنین واکنشی ادامه دهند، سود سالیانه ۵
. ۳ درصدی به مدت یک قرن، به این معنا خواهد بود که آنها حداقل طی ۹۲ سال آتی، ۱۹۸۶ جهش مثبت را تجربه خواهند کرد. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۸)
بازار به منزله عرصه آراء و نظرات گوناگون
بازار سهام بورس در کوتاه مدت، عرصه مجموعه ای از نظرات مختلف؛ و در دراز مدت، سنجش و تشخیص درست است. امروز در وال استریت، می گویند، «بله، ارزان است، اما قرار نیست بالا برود.» این احمقانه است. مردم سرمایه گذاران موفقی بوده اند، چون در شرکت های موفق سرمایه گذاری کرده اند. دیر یا زود، بازار وضعیت کسب و کار را انعکاس می دهد. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۷۴)
افزایش تعداد سهام
اگر کسی واقعا فکر کند سهامی ارزشمندتر است چون تعداد آن را افزایش داده اند، در اشتباه است. او مثل کسی است که به یک پیتزا فروشی می رود و می گوید، «من یک پیتزا می خواهم.» | فروشنده می گوید، «آن را چهار تکه کنم یا هشت تکه؟» و او می گوید، بهتر است چهار تکه کنید، من نمی توانم هشت تکه بخورم.». (مجله جورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
عدم قطعیت
در جهان همیشه عدم قطعیت حکمفرماست. در ششم دسامبر سال ۱۹۴۱ نیز جهان در عدم قطعیت به سر می برد، ولی ما نمی دانستیم. می دانید، دنیا در هجدهم اکتبر ۱۹۸۷ نیز دچار عدم قطعیت بود، ولی ما از آن بی خبر بودیم. جهان در دهم سپتامبر ۲۰۰۱ نیز دچار عدم قطعیت بود، ولی ما نمی دانستیم. دنیا همیشه در عدم قطعیت است. حالا پرسش این است، شما با پولتان چکار می کنید؟… اگر آن را در جیبتان نگاه دارید، از ارزشش کاسته خواهد شد. اما بی ارزش نخواهد شد. به مرور زمان از ارزش آن کاسته خواهد شد. این امر قطعی است. (سی ان بی سی، ۱۴ نوابر ۲۰۱۱)
درسهایی از وارن بافت: اوراق قرضه
من به اوراق قرضه کوتاه مدت علاقه ای ندارم، همان طور که به اوراق قرضه بلندمدت نیز علاقمند نیستم. و اگر مرا تحت فشار قرار بدهید، اطمینان دارم به اوراق قرضه با شرایط واسطهای هم علاقمند نخواهم شد. من فکر می کنم خرید سرمایه گذاری هایی با مبالغ ثابت آن هم با این قسم نرخها، اشتباه وحشتناکی است. (سی ان بی سی، ۲ مارس ۲۰۱۱)
کالا
مشکل کالا این است که شما روی چیزی شرط بندی می کنید که فردی دیگر طی شش ماه آتی پولش را خواهد داد. کالا به خودی خود قرار نیست کاری برای شما انجام دهد. (سی ان بی سی، ۲ مارس ۲۰۱۱)
طلا
طلا، روشی است برای همراه شدن با ترس، و این روش خیلی خوبی است برای اینکه هراز گاه با ترس همراه شویم. اما در واقع، شما باید امیدوار باشید که مردم طی یک یا دو سال، بیش از زمان کنونی دچار ترس و وحشت باشند. و هر چه بیشتر بترسند، شما پول بدست می آورید، و اگر کمتر بترسند، شما پول از دست می دهید. اما طلا به خودی خود چیزی ایجاد نمی کند. (سی ان بی سی، ۲ مارس ۲۰۱۱)
شما میتوانید تمام طلاهایی را که تاکنون استخراج شده است، بخرید، و این میزان طلا، مکعبی با مساحت ۶۷ فوت را پر می کند. از طرفی با ارزش مبالغ طلای کنونی، می توانید تمام – نه بعضی از زمین های کشاورزی ایالات متحده را خریداری کنید. بعلاوه، می توانید ۱۰ پالایشگاه نفت اکسان موبیل (۳۳) را بخرید وا تریلیون از پول در گردش را نیز داشته باشید. یا می توانید یک مکعب بزرگ فلز بخرید. کدام یک را انتخاب می کنید؟ کدام یک از آنها ارزش بیشتری ایجاد می کند؟ (سی ان ان، ۱۹ اکتبر ۲۰۱۰)
ارزش نقدینگی
پشت اسکناس دلار آمریکا این جمله نوشته شده است، «ما به خدا اعتماد داریم.» فکر می کنم اگر الیزابت وارن (۳۴) مسئول دفتر چاپ و نشر دولت بود، به جایش این جمله را مینوشت، «ما به دولت اعتماد داریم» چون این تنها حقیقت نهفته فراسوی پول کاغذی است. دولت ها می توانند اقداماتی انجام دهند که از ارزش پول کاسته شود، و برخی اوقات در برهه های زمانی بسیار کوتاه. و من فکر می کنم این همان مسئله ای است که بسیاری از مردم این کشور بابت آن نگران هستند. (نکات کتاب وارن بافت و تفسیر صورت های مالی – سی ان بی سی، ۲ می ۲۰۱۱)
حفظ نقدینگی
آن دسته از سرمایه گذارانی که اکنون به نقدینگی اتکاء دارند، شرط می بندند که می توانند بعدها حرکت خود را به شکل مؤثری از آن جدا کنند. آنها با انتظار برای شنیدن اخبار جدید، این توصیه وین گرتسکی (۳۵) را نادیده می گیرند، «من به سرعت به سمتی که گوی می رود اسکیت می کنم، نه جایی که قبلا در آن بوده است.» (نیویورک تایمز، ۶ اکتبر ۲۰۰۸)
ارزش وال استریت
ماهیت وال استریت به گونه ای است که به طور کلی به نسبت تعداد افرادی که در آن فعالیت می کنند، ضریب هوشی آنها و انرژی که صرف می کنند، پول زیادی ایجاد می کند. آنها سخت کار می کنند، و انسانهای باهوشی هستند. اما به سختی یا با هوشمندی کسی که در جایی سد می سازد، یا بسیاری از سایر مشاغل کار نمی کنند. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ | می ۲۰۱۰)
سرمایه گذاران در سرزمین عجایب
به نظر می رسد بسیاری از دستیارها [مشاوران سرمایه گذاری، نوادگان مستقیم ملكة داستان آلیس در سرزمین عجایب هستند که می گفت، «چرا، بعضی وقتها قبل از صبحانه شش رخداد غیرممکن را باور کرده ام.» مراقب مشاور چرب زبانی باشید که ذهن شما را با خیال و توهم، و جیب خودش را با حق العمل ها پر می کند. (نامه هایی به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه 2008)
حفظ اعتدال در بازار: از جملات وارن بافت
شما در بازار با افراد احمق بسیاری سروکار دارید؛ بازار به مانند یک کازینوی بزرگ است و همه در آن سرگردانند. اگر بتوانید به شرکت پپسی(۳۶) بچسبید، وضعیت خوبی خواهید داشت. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۷۴)
ایده های بد در وال استریت
تقریبا هر کسی که در وال استریت می شناسم به اندازه من ایده های خوب داشته است، اما ایده های خیلی بدی هم داشته است. (نامه به دانشکده نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
اصطلاحات نامناسب
اصطلاحات نامناسب، دشمن تفکر خوب است. وقتی شرکت های فعالان حرفهای سرمایه گذاری از اصطلاحاتی از قبیل EBITDA (سودهای قبل از کسر بهره، مالیات، استهلاک و کم ارزش شدن) (۳۷) یا پروفرم (پیش فاکتور) (۳۸) استفاده می کنند، از شما می خواهند بدون فکر کردن، مفاهیمی را بپذیرید که به شکل خطرناکی معیوب هستند. (نامه به سهام داران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۲)
سرمایه گذاری با ریسک بالا
همیشه این امکان وجود داشته است که شما یک دارایی پرارزش مثل فلزات گرانبها خریداری کنید که پس از مدتی قیمت آن افزایش پیدا می کند، مردم فراموش می کنند که این طبقه دارایی نمایانگر چه چیزی است و فقط شیفته این حقیقت می شوند که هفته پیش یا ماه پیش قیمت آن بالا رفت و همسایه آنها که کم هوش تر از آنهاست، پول خیلی زیادی به جیب زده است و حالا همسرش به او می گوید، اصلا چرا در زمینه طلا یا هر چیزی مثلا سهام اینترنت سرمایه گذاری نمی کنی؟ (سی ان بی سی، ۲ می ۲۰۱۱)
سود بردن از حباب ها
ما تلاش نمی کنیم از حباب ها منفعت کسب کنیم. ما فقط سعی می کنیم از ورشکست شدن در اثر آنها اجتناب کنیم و تاکنون وضعیت مطلوبی داشته ایم. (سی ان بی سی، ۲ می ۲۰۱۱)
فشار همتایان و علت حبابها
وقتی همسایه شما از طریق خرید سهام اینترنت پول خیلی زیادی به دست آورده است، خودتان میدانید و همسرتان نیز می گوید، با اینکه شما باهوش تر از او هستید، او از شما ثروتمندتر است، پس چرا شما این کار را نمی کنید؟ وقتی این روند به مرحله مهمی می رسد، وقتی معاملات روزانه جریان پیدا می کند، به سختی می توان فهمید چه روی خواهد داد. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ می ۲۰۱۰)
یک حباب دیگر
شاید این شعار سیلیکون والی را که به سپر اتومبیل ها می چسباندند به خاطر داشته باشید،
خدایا، لطفا یک حباب دیگر.» متأسفانه، این آرزو بلافاصله برآورده شد، به گونه ای که تقریبا تمام آمریکایی ها به این باور رسیدند که قیمت خانه برای همیشه افزایش خواهد داشت. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۸)
وقتی حباب ها می ترکند
اوضاع خوب، مثل زمانی است که سیندرلا در قصر پادشاه است. او می داند که نیمه شب همه چیز تبدیل به کدوحلوایی و موش می شود، اما چنان شاد و رقصان است که متوجه گذشت زمان نمی شود، ضمن این که هیچ ساعتی هم روی دیوار نیست. و این همان اتفاقی است که برای نظام سرمایه داری افتاد. وقتی حبابها باد می کنند، وضعیت بسیار خوشایندی داریم و همه فکر می کنیم قرار است پنج دقیقه قبل از نیمه شب خارج شویم، اما هیچ ساعتی روی دیوار نیست. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
استفاده بیش از حد از وام (اهرم مالی)
اهرم بیش از اندازه منجر به مشکل می شود. هر پدیده ای که ظهور می کند، نه الزاما در سیستم بانکی – بلکه می تواند در خانه باشد. این نگرش که شما باید با قرض گرفتن یا وام، چیزی را بخرید که نمی توانید تمام بهایش را بپردازید، ارزش ها و محدودیت های خودش را دارد. مردم گرایش بسیاری به استفاده از وام دارند چون وقتی سودآوری داشته باشد، بسیار برایشان خوشایند است. باید نوعی اهرم کنترل کننده وجود داشته باشد، و این اهرم در خصوص افرادی که از وام های مسکن استفاده می کنند، به کار می رود. این نگرش که مردم خانه ای را با ۲ تا ۳ درصد پیش پرداخت خریداری کنند، مشکل ساز است. (سخنرانی برای دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
یافتن معاملات عظیم
قرار نیست دنیا معاملات عظیم بازارهای مالی و بورس را به شما نشان دهد. این خود شما هستید که باید آنها را پیدا کنید. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
روزنامه ها
بگذارید ببینیم- روزنامه ها جهنمی هستند که تجارت آنها به مراتب از کاری مثل تولید اتصال دهنده های اتومبیل های ریلی جالب تر است. گرچه من در عملیات ویراستاری روزنامه هایی که صاحبشان هستم، دخالتی ندارم، اما از این که بخشی از مؤسساتی باشم که به شکل گیری جامعه کمک می کنند، واقعا لذت می برم. (روزنامه وال استریت، ۳۱ مارس ۱۹۷۷)
روش افکارسنجی
طی سالیان گذشته برای آشنا شدن با کسب و کارها، به شدت کار کردم. روش کار من به این ترتیب بود که میرفتم بیرون و از روشی که فیل فیشر (۵۲) افکارسنجی می نامید، استفاده می کردم. می رفتم بیرون، با مشتری ها، در برخی موارد کارکنان سابق، با تأمین کنندگان و می توان گفت با هر کسی صحبت می کردم. هر بار کسی را در صنعتی می دیدم – فرض کنیم به صنعت زغال سنگ علاقمند بودم. می رفتم بیرون و از هر شرکت زغال سنگ دیدن می کردم و از هر مدیرعاملی می پرسیدم، «اگر می خواستید فقط سهام یک شرکت زغال سنگ را خریداری کنید که متعلق به خودتان نبود، کدام را ترجیح میدادید، و چرا؟» و به این ترتیب شما تمام این اطلاعات را کنار هم قرار میدهید و پس از مدتی، شناخت خیلی خوبی از این کسب و کار دارید. (کنفرانس دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
با کارگزارها صحبت نکنید!
هرسال، صدها گزارش سالیانه را مطالعه می کنم. با هیچ کارگزاری صحبت نمی کنمنمی خواهم با کارگزاران صحبت کنم. مردم قصد ندارند ایده های خیلی خوب به شما بدهند. (سخنرانی برای دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
شناخت محدوده دانسته های خود
نکته مهم این است که بفهمید چه چیزی را میدانید و چه چیزی را نمی دانید. اگر بتوانید دایره دانسته هایتان را گسترش دهید، خیلی خیلی بهتر است. بدیهی است اگر بتوانید شمار بسیاری از کسب و کارها را بشناسید، شانس بهتری برای موفقیت دارید تا اینکه فقط تعداد کمی را بشناسید. نکته مهم این است که محیط دایره اعتماد به نفس خود را بشناسید و در همان دایره عمل کنید.
هر قدر این دایره بزرگ تر باشد، بهتر است. اما در صورتی که چیزی درون دایره من نباشد، من نباید در آن بازی شرکت کنم. من این نکته را از قهرمان شطرنج نروژی که فقط ۲۰ سال دارد، آموختم. شاید فکر کنید من با ۸۰ سال سن از او بهترم، اما این طور نیست و اگر با او بازی کنم، او مرا شکست خواهد داد. او با سه حرکت مرا شکست می دهد. اینکه به نفستان اجازه بدهید به شما بگوید، در حوزه ای شایستگی دارید، در حالی که این حقیقت ندارد، بی فایده است
تا جایی که من بتوانم آن خط را به درستی ترسیم کنم، عملکرد خوبی خواهم داشد، و تا جایی که نتوانم، عملکرد خوبی نخواهم داشت. شرکت اپل را درنظر بگیرید، آیا من می توانستم چیزی را که پنج سال قبل اتفاق افتاد، ببینم؟ نه. اما استیو جابز آن را دید. این در ذهن او و سایر مردم بود. من در محدوده درک خودم عمل خواهم کرد. (۲۳ مارس ۲۰۱۱ )
رشد در مقابل سود
من و چارلی از شرکتهایی که نمی توانیم آینده آنها را ارزیابی کنیم، اجتناب می کنیم، ولو اینکه محصولات هیجان انگیزی داشته باشند. در گذشته، مردم برای پیش بینی رشد افسانه ای که در انتظار صنایعی همچون اتومبیل سازی (۱۹۱۰)، هواپیماسازی (۱۹۳۰)، و تلویزیون (۱۹۵۰) بود، نیاز به هوش چندانی نداشتند. با این حال حتی در آن زمان، آینده در برگیرنده نیروهای رقابتی بود که می توانست تقریبا تمام شرکتهایی را که وارد این صنایع می شدند، نابود کند.
حتی شرکت هایی که باقی می ماندند، با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کردند. این که من و چارلی می توانیم رشد چشمگیر پیش روی یک صنعت را به وضوح ببینیم، به این معنا نیست که می توانیم درباره حاشیه های سود و بازده سرمایه آن قضاوت کنیم، چون عرصه جنگ رقبا برای برتری جویی خواهد بود. ما در برکشایر روی شرکتهایی متمرکز خواهیم شد که بتوانیم تصویر سود آنها را به مدت چند دهه آتی به شکل منطقی پیش بینی کنیم. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۱۰)
خرید شرکت ها در مقابل سهام
من و چارلی در صدد خریدن شرکتهایی هستیم که (۱) کسب و کار آنها برای ما قابل فهم باشد؛ (۲) وضعیت اقتصادی آنها در بلندمدت قابل توجه باشد؛ (۳) مدیریت توانمند و قابل اعتمادی داشته باشد؛ و (۴) برچسب قیمت معقولی داشته باشند. ما می خواهیم کل آن شرکت را بخریم، یا در صورتی که مدیران شریک ما باشد، دست کم ۸۰ درصد آن را بخریم. اما وقتی خریدهای مبتنی بر کنترل کیفیت میسر نباشند، همین ما را راضی می کند که سهام کوچکی از شرکت های عظیم را به روش خریدهای بازار سهام، ابتیاع نماییم. سهیم بودن در بخشی از سود یک شرکت موفق، بهتر از مالکیت کامل یک شرکت ناموفق است. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۸)
جست و جوی فیل ها
جهانی که نمی توانم در آن بازی کنم (مثل شرکت های کوچک)، جذاب تر از جهانی شده است که می توانم در آن بازی کنم (شرکتهای بزرگ). من باید به دنبال فیل ها بگردم. شاید فیل ها به اندازه پشه ها جذاب نباشند. اما این دنیایی است که من باید در آن زندگی کنم.
سیز کندی
در حال حاضر، قیمت هر نیم کیلو شکلات سیزکندی ما به لطف هوش و زیرکی من ۱۱ دلار است… فرض کنیم همین نوع شکلات با قیمت ۶ دلار موجود باشد. آیا شما واقعا می خواهید در روز ولنتاین، وارد خانه شوید و آن را به همسرتان بدهید. منظورم این است، همسر شما که تمام تصاویر شکلات سیزکندی را در طول این سالها دیده است… و می گویید، عزیزم، امسال یک شکلات ارزان قیمت خریدم و بعد جعبه شکلات را به او می دهید؟ احتمالا این کار جواب نخواهد داد. (کنفرانس دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
کوکاکولا و شادمانی
کوکاکولا همراه همیشگی مردمان خوشحال در سرتاسر جهان است… در دیزنی لند یا دیزنی ورلد ، جام جهانی، یا المپیک و به طور کلی هرکجا که مردم خوشحال هستند. شادمانی و کوکاکولا دو یار دیرین هستند. حالا به من هرقدر که می خواهید پول بدهید و به من بگویید که می خواهید همین جایگاه را برای آرسی کولا در سرتاسر جهان ایجاد کنید، آیا ۵ میلیارد مردم جهان چنین تصویر مطلوبی درباره آرسی کولا دارند؟ شما نمی توانید این کار را انجام دهید. می توانید دست به کارهای احمقانه بزنید. می توانید هر کاری که می خواهید انجام دهید. می توانید در تعطیلات آخرهفته تخفیف بدهید و هر چیزی، اما نمی توانید به این هدف دست پیدا کنید. و این همان ویژگی است که در هر کسب و کار به آن نیاز دارید. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
درسهایی از وارن بافت درباره اقتصاد و سرمایه گذاری
طعم كولاها
یک نکته که مردم درک نمی کنند، و درست همان چیزی است که باعث می شود کولاها به ارزشی بالغ بر هزاران هزار میلیارد دلار دست پیدا کنند، یک حقیقت ساده است… کولا هیچ خاطره ای از طعمش باقی نمی گذارد. می توانید یک نوشابه کوکاکولا را ساعت نه، ساعت یازده، ساعت سه و ساعت پنج بنوشید – و آن نوشابه ای که در ساعت پنج نوشیدید، طعمی درست مثل همان نوشابه ای دارد که صبح نوشیدید. شما نمیتوانید با سودای وانیلی، پرتقال، یا انگورچنین حسی به دست آورید. همه اینها نوشیدنی هایی هستند که دلتان را می زنند. اغلب غذاها و نوشیدنی ها دلتان را می زنند. و شما بعد از مدتی از آنها خسته می شوید… به این معنا که شما مردمانی از سرتاسر جهان دارید که مصرف کنندگان قهاری هستند، و روزانه پنج نوشابه و اگر نوشابه رژیمی باشد شاید هفت یا هشت قوطی یا در این حدود مصرف کنند. این در حالی است که مردم هرگز نسبت به محصولات دیگر چنین اقبالی نشان نمی دهند، لذا، شما با این مصرف سرانه باورنکردنی مواجه می شوید. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
کسب درآمد از اینترنت
اینترنت، پدیده بسیار عظیمی است. من همین قدر می دانم. من نمیدانم چگونه از آن درآمد کسب کنم… من تلاش نمی کنم از طریق اینترنت سود کسب کنم. اما می خواهم بدانم تا چه حد می تواند به یک کسب و کار پایدار آسیب برساند. روش ما تا حد زیادی بر مبنای سود بردن از نبود تغییر است تا تغییر. نبود تغییر در شرکت تولید آدامس ریگلی(۶۱) است که برای من جذابیت دارد. من فکر نمی کنم این شرکت از اینترنت آسیب بخورد. این همان نوع کسب و کار مطلوب نظر من است. (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
شکلات هرشی
اگر وارد مغازه ای شوید و بگویید، «شکلات هرشی می خواهم» و فروشنده بگوید، «من هیچ نوع شکلات هرشی ندارم، اما این شکلات گمنام را دارم، و قیمتش تا حدی کمتر از شکلات هرشی است، شما بلافاصله به آن سوی خیابان می روید و یک شکلات هرشی می خرید. کسب و کار خوب یعنی همین. (سخنرانی در دانشکده نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
ژیلت
شرکت ژیلت شگفت انگیز است. ژیلت بیش از ۶۰ درصد ارزش دلاری تیغ های ریش تراش جهان را تأمین می کند. شبها که به رختخواب می روم و به تمام آن چند میلیارد مردی فکر می کنم که با موهای صورت در حال رشد خود نشسته اند، با خیال بسیار آسوده ای به خواب می روم. (کنفرانس در دانشگاه نبراسکا- دانشجویان لینکلن، ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴)
شرکت والت دیزنی
ببینید شرکت والت دیزنی در نیمه نخست سال ۱۹۶۶ در بازار بورس چه ارزشی داشت. قیمت هر سهم این شرکت در آن زمان ۵۳ دلار بود، که خیلی ارزان به نظر نمی رسید، اما بر مبنای این قیمت می توانستید کل شرکت را به نرخ ۸۰ میلیون دلار خریداری کنید، زمانی که سفید برفی، خانواده سوئیسی رابینسون (۵۹) و برخی دیگر از کارتون هایی که کتاب آنها نوشته شده بود، این قیمت ارزش داشتند. و سپس پارک تفریحی دیزنی لند و نابغه ای به نام والت دیزنی با هم شریک شدند. (فوربز، ۱ نوابر ۱۹۶۹)
در سال ۱۹۶۶، ۵ درصد از شرکت والت دیزنی را خریدیم. ما بابت آن چهار میلیون دلار پرداختیم. ارزش کل این شرکت هشتاد میلیون دلار بود… فیلم ماری پاپینز به تازگی برای کودکان اکران شده بود. ماری پاپینز در آن سال حدود سی میلیون دلار فروخت و سال ها بعد، باز هم این شانس را داشت که برای کودکان نسل جدید نمایش داده شود و کسب درآمد کند.
مثل این است که یک چاه نفت داشته باشید که پس از استخراج همه نفت آن، دوباره پر از نفت شود. آنها در ۱۹۶۶ حدود ۲۲۰ فیلم از این دست داشتند که همه آنها سود خالص محسوب می شدند و داشتن سهام والت دیزنی به شکل باورنکردنی سودآور بود. در سال ۱۹۶۶ برخی می گفتند، «خوب، امسال ماری پاپینز فوق العاده بود، اما معلوم نیست آنها بتوانند سال بعد هم ماری پاپینز دیگری داشته باشند، پس حتما سودهایشان کاهش خواهد یافت.» من به این اهمیت نمی دهم که سودهای این شرکت پایین بیاید. شما می دانید که هنوز ماری پاپینز را دارید که چند سال دیگر نمایش دهید، و فرض را بر این قرار میدهید که بچه ها کمی خواهند خندید. منظورم این است که لازم نیست شما هرسال محصول جدیدی داشته باشید، حتی اگر هر چند سال یکبار محصول جدیدی داشته باشید که مورد استقبال قرار گیرد، می توانید همواره از آن کسب درآمد کنید. (سخنرانی برای دانشجویان مدیریت بازرگانی نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
هیجان شرکت های اینترنتی
قرار بود اینترنت زندگی های ما را تغییر دهد، اما نه به این معنا که هر شرکت با ارزش ۵۰ میلیارد دلار بتواند رویای یک آگاهی عرضه و فروش عمومی سهام را در سر بپروراند. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ می ۲۰۱۰)
اصول اخلاقی در شرکت های بزرگ
سه پیشنهاد برای سرمایه گذاران: ابتدا، مراقب شرکت هایی باشید که حسابداری ضعیفی دارند. اگر شرکتی هنوز هزینه هایش را مشخص نکرده است، یا در مورد حقوق تعهدات خیالی دارد، مراقب باشید. وقتی مدیران مسیر کوتاهی را در پیش می گیرند که ابعاد آن نمایان است، این احتمال وجود دارد که آنها نیز روش مشابهی در پشت پرده ها را دنبال کنند. به ندرت پیش می آید که ما فقط با یک مشکل مواجه باشیم. دوم، توضیحات پیچیده معمولا نشان دهنده مدیریت غیرقابل اعتماد است. اگر شما قادر به درک یک توضیح یا هر توضیح مدیریتی دیگری نیستید، معمولا به این علت است که مدیریت نمی خواهد شما آن را بفهمید. توضیحات انرون در خصوص برخی قراردادها، هنوز برای من قابل فهم نیست.
در نهایت نسبت به شرکت هایی که پیش بینی های درآمد و انتظارات رشد را جار می زنند، بدگمان باشید. شرکت ها به ندرت ممکن است در فضایی آرام، و به دور از غافلگیری عمل کنند و درآمدها به راحتی افزایش پیدا نمی کنند (البته به استثنای موارد ذکر شده در کتاب های پیشنهادی بانکداران سرمایه گذاری). من و چارلی امروز نه تنها نمی دانیم سال آینده شرکتهایمان چقدر درآمد خواهند داشت . بلکه حتی نمی دانیم در سه ماه آینده چه وضعیتی خواهند داشت. ما نسبت به آن دسته از مدیران عامل که به طور دائم ادعا می کنند از آینده مطلع هستند بدگمان هستیم و اگر به طور مداوم به اهدافی که مشخص کرده اند، دست پیدا کنند، به راستی به آنها بی اعتقاد می شویم. مدیرانی که همیشه با ذکر عدد و رقم سودآوری شرکت را وعده می دهند، در یک مرحله وسوسه می شوند که اعداد و ارقام ساختگی ارائه دهند. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
منسوجات
کسب و کار منسوجات ما؛ همان کسب و کاری است که ۲۲ سال طول کشید تا فهمیدم خیلی خوب نیست. خوب، در کسب و کار منسوجات، ما بیش از نیمی از آسترهای کت و شلوارهای مردانه در ایالات متحده را تولید کردیم. اگر در آن زمان یک کت و شلوار مردانه می پوشیدید، این احتمال وجود داشت که آستر آن تولید شرکت هاتاوی باشد.و ما آنها را در طول جنگ جهانی دوم تولید می کردیم، زمانی که مشتری ها نمی توانستند آستریهایشان را از سایر تولید کنندگان تهیه کنند. شرکت سیرز رئوباک ما را به عنوان تولید کننده سال انتخاب کردند. اما دیگر حاضر نبودند بابت آسترهای تولیدی ما پول زیادی بپردازند، چون معتقد بودند کسی به خاطر نوع آستر، کت و شلوار نمی خرد و هرگز پیش نیامده بود که کسی وارد یک فروشگاه لباس مردانه شود و یک کت و شلوار راه راه الزاما با آستری هاتاوی بخواهد. این به آن معنا بود که محصول ما خیلی نزد مردم جایگاه خاصی نداشت. (سخنرانی برای دانشجویان مدیریت بازرگانی نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
روزنامه دیلی ریسینگ فرم
گران ترین روزنامه در ایالات متحده که تیراژ زیادی هم ندارد، دیلی ریسینگ فرم است.| روزانه حدود ۱۵۰٫۰۰۰ نسخه از این روزنامه به فروش می رسد و حدود ۵۰ سال قدمت دارد و قیمت آن ۲ تا ۲ . ۲۵ دلار است و آنها همچنان قیمت ها را بالا می برند و این نکته مهم است. چنانچه شما مسابقات اسب دوانی را دنبال می کنید و می خواهید بین روزنامه های جوزليتل گرین شیت (۵۸) و دیلی ریسینگ فرم یکی را انتخاب کنید، اگر علاقمند جدی مسابقات اسب دوانی باشید، فرم را انتخاب می کنید. می توانید روزنامه فرم را به قیمت ۲ دلار عرضه کنید، یا 1.5 دلار، یا ۲ . ۵ دلار، در هر صورت مردم آن را خواهند خرید. اساسأ مثل فروختن سوزن سرنگ به آدمهای معتاد است. این یک کسب و کار ضروری و اساسی است. (سخنرانی برای دانشکده نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
شرکت های شفاف
فقط زمانی که طوفان تمام شود، می فهمید چه کسی عریان شنا می کرده است. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۸)
ریسک و ذات بشر
مادام که انسان، مدیریت مؤسسات و از جمله مؤسسات مالی را در پیش گرفته است، همواره کسانی خواهند بود که ریسک های بی مورد را می پذیرند، همیشه زمانهایی خواهد بود که برخی سوءاستفاده مالی می کنند، همیشه کسانی خواهند بود که ریسک هایی را می پذیرند، بی آنکه آنها را درک کنند. این ذات کسب و کار است. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر۲۰۱۱)
درآمدهای بزرگنمایی شده
سالیان سال، به اعداد و ارقام گزارش های درآمد اغلب شرکتها، اعتماد چندانی نداشتم. البته منظورم شرکت انرون و ورلدکام که نمونه های بارزی از کلاهبرداری هستند، نیست. مقصود من اشاره به روش های حسابداری قانونی، اما نادرستی است که مدیران ارشد به منظور بزرگنمایی گزارش های درآمد به کار می برند. (نیویورک تایمز، ۲۴ جولای ۲۰۰۲)
انحرافات مالی شرکت ها
باید توجه داشت که شرکتها انحرافات مالی زیادی نداشته باشند، چون در غیر این صورت بازنده خواهند بود و مورد پذیرش ما نخواهند بود. از جمله شرکت کورپوریت امریکا که کم کم متوجه انحرافات مالی آن می شویم. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
محاسبه اختیار خرید سهام
هر قدر هم که اختيارهای خرید ارزشمند باشند، روش محاسباتی آنها می تواند بسیار اجحاف آمیز باشد. به لحظه ای فکر کنید که تصمیم می گیریم امسال ۱۹۰ میلیون دلار برای تبلیغات شرکت گایکو هزینه کنیم. فرض کنید به جای پرداخت وجه نقد بابت تبلیغاتمان، به مدت ۱۰ سال از اختیارات خرید سهام برکشایر در بازار را به رسانه تبلیغاتی موردنظر می دادیم. آیا کسی ممکن است در این خصوص بحث کند که برکشایر هیچ هزینه ای بابت تبلیغات اختصاص نداده است، یا نباید این هزینه را در دفاتر مالی خود منعکس کند؟ (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، مارس ۱۹۹۹)
اصول اخلاقی مدیرعامل (از جملات وارن بافت)
باید اشاره کرد که اغلب مدیران عامل، مردان و زنانی هستند که خوشحال می شوید داراییهای فرزندانتان را نزد آنها به امانت بگذارید، یا همسایه دیوار به دیوار آنها باشید. اما شمار بسیاری از این افراد در سالیان اخیر عملکرد نادرستی در دفاتر کارشان داشتند، و سعی کردند با اعداد و ارقام ساختگی به اهداف تجاری متوسط دست پیدا کنند. این قبیل افراد که در سایر ابعاد شخصیتی انسان های شرافتمندی بودند، در واقع مسیر شغلی مائه وست را دنبال کردند: «من سفید برفی بودم، اما به بیراهه رفتم.» (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
یک تصمیم خوب
می دانید، اگر من بتوانم سالیانه یک تصمیم خوب بگیرم، وضع مطلوبی خواهیم داشت. (اخبار سی بی اس، ۸ فوریه ۲۰۱۲)
اهمیت یک تصمیم خوب
وقتی در برکشایر تصمیماتی اتخاذ می کنم، به این حقیقت می اندیشم که من ۹۹ درصد از دارایی خالصم را صرف آن کرده ام و همه درآمد آن به خواست خودم صرف بنیادهای خیریه | می شود، بنابراین اگر من باعث ورشکستگی این شرکت شوم، زیان بسیار زیادی را تجربه می کنم. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ | می ۲۰۱۰)
پول بیشتر از ایده
تا همین چند سال پیش چیزهایی را می فروختیم تا بیشتر بخریم، چون پولمان تمام شده بود. آن زمان مقدار ایده هایم بیش از پولم بود. حالا مقدار پولم از ایده هایم بیشتر است. (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
اشتباهات
اشتباهات مرا اذیت نمی کنند. من هرگز سعی نمی کنم کاری انجام دهم که بنیان كل کسب و کارم را به خطر بیندازد. لذا هنگام تصمیم گیری هایم این حقیقت را نیز درنظر می گیرم که ممکن است مرتکب اشتباهاتی شوم. میتوانید روی این موضوع شرط ببندید که من در آینده خطاهای بیشتری صورت خواهم داد. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
هرگز پشت سرمان را نگاه نمی کنیم
ما هرگز پشت سرمان را نگاه نمی کنیم. می دانید، ما فقط به برنامه هایی که پیش رو داریم فکر می کنیم و هرگز به آنچه انجام داده ایم نمی اندیشیم، چون هیچ تغییری در اوضاع ایجاد نمی کند. منظورم این است که ما فقط می توانیم به سمت پیش رو زندگی کنیم. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
خطاهای ناشی از سهل انگاری
تاکنون به اشکال گوناگون مرتکب خطاهای عظیم ناشی از سهل انگاری شده ام. برخی از اشتباهات کمیسیون در زمینه محاسبات هستند. مثل اینکه، من چیزی را به قیمت ۱ دلار بخرم و آن را به قیمت ۵۰ سنت بفروشم… ما به طور نسبی خطاهای کمتری در کمیسیون صورت داده ایم. خطاهایی که کمتر باعث رنجم می شوند. مقصودم از سهل انگاری، مسائلی در حوزه دیدگاهم است، مسائلی که می توانستم بفهمم، فهمیدم، و هیچ کاری در قبال آنها صورت ندادم. این ها اشتباهات عظیمی هستند. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
پول درآوردن با هم
ما می خواهیم فقط زمانی پول دربیاوریم که شرکایمان نیز این کار را می کنند و دقیقا با نسبت مساوی. بعلاوه، وقتی من کار اشتباهی صورت میدهم، از شریکم انتظار دارم بتواند با توجه به این حقیقت که رنج مالی من متناسب با رنج اوست، کمی به من تسلی خاطر بدهد. (مقاله های وارن بافت، ۱۹۹۷)
یکی از سخنان مهم وارن بافت: ساختار معاملات
اگر قرار باشد من مزرعه ای بخرم و از کسی بخواهم آن را برایم اداره کند، معامله من با | فرد کشاورز در خصوص درصد محصولی که او به دست می آورد، نکته مهمی است. اگر قرار باشد کسی را به مدیریت یک مجتمع آپارتمانی بگمارم، توافق من با او مهم است. این موضوع نه
تنها به لحاظ نحوه تقسیم سود، بلکه به لحاظ ارزیابی نگرش آن فرد حائز اهمیت است. شما می خواهید کسی مکانی را برایتان اداره کند که به شما به عنوان یک شریک نگاه کند، نه رقیب، وما در برکشایر هاتاوی، واقعا به سهامداران خود به چشم شریک می نگریم. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
نظارت بر شرکت های برکشایر
ما هرگز اجازه نخواهیم داد برکشایر تبدیل به سازمانی عریض و طویل و در سیطره کمیته ها، برنامه های بودجه، و لایه های چندگانه مدیریتی شود. در عوض قصد داریم به عنوان مجموعه ای از شرکتهایی با مدیریت مجزا در اندازه های متوسط و بزرگ عمل کنیم که اغلب تصمیم گیری های آن در سطح عملیاتی صورت می گیرد. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۱۰)
حفظ شرکت ها
ما تمایلی به فروش نداریم. ما هرچیزی را با این نگرش خریداری می کنیم که آن را برای همیشه حفظ کنیم… من در برکشایر مایل به این قسم سهیم شدن هستم. من هرگز قیمتی را در نظر نداشته ام یا تصمیم نداشتم سهامی را برای مدتی حفظ کنم. و به شدت از فروختن کل شرکتهایم تحت هر شرایطی بیزارم. (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
فروش شرکت های نه چندان موفق
گذشته از موضوع قیمت، ما هیچ علاقه ای به فروش هر شرکت خوبی که تحت مالکیت برکشایر است نداریم. بعلاوه، برای فروش شرکت های نه چندان موفق نیز بسیار بی رغبت هستیم، البته تا وقتی که از آنها انتظار داشته باشیم حداقل مقداری نقدینگی ایجاد کنند و تا زمانی که در مورد مدیران و ارتباطات نیروی کار احساس خوبی داریم… سبک و سیاق مدیریتی ما مبتنی بر این نیست که در هر نوبت کم بازده ترین شرکتمان را حذف کنیم. ما ترجیح میدهیم نتایج کلی نه چندان مطلوبی داشته باشیم، تا اینکه بخواهیم چنین رفتاری را در پیش بگیریم. (مقاله های وارن بافت، ۱۹۹۷)
عدم وجود استراتژی برون رفت
برخلاف کارگزاران خرید سهام و شرکتهای مالکیت خصوصی، ما هیچ استراتژی «برون رفتی» نداریم – ما سهام را می خریم که نگاه داریم. این یکی از دلایلی است که شرکت برکشایر معمولا نخستین – و گاهی تنها – انتخاب فروشندگان و مدیران آنهاست. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
اعضای برکشایر
اگر من کشیش یک کلیسا بودم، و هر یکشنبه نیمی از اعضاء کلیسا را ترک می کرد، نمی گفتم،«این عالیست، چون اعضای کلیسای من همیشه در حال تغییرند! این بازده وحشتناکی است!» من ترجیح میدادم صندلی های کلیسا هرهفته با همان مردمان همیشگی پر می شد. خوب، ما در مورد شرکت هایی که می خریم نیز همین عقیده را داریم. ما می خواهیم چیزی را بخریم که واقعا برای همیشه از داشتن آن خرسند باشیم. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
پرداخت به مدیران برکشایر
ما در برکشایر، پرداخت پاداش به مدیران را بی معنی میدانیم و مبلغ ناچیزی به آنها پرداخت می کنیم. بعلاوه، از آنجا که نمی خواهیم مدیرانمان را در برابر هر فاجعه شرکتی محتمل مصون بداریم، اعضای هیئت مدیره و مدیران را تحت پوشش بیمه مسؤولیت قرار نمی دهیم (نوعی بی تدبیری که طی این سال ها به شکل نه چندان اتفاقی، میلیونها دلار از سرمایه سهامداران ما را برایشان حفظ کرده است). اساسا ما خواستار این هستیم که رفتار مدیرانمان نه براساس پاداش هایی که دریافت می کنند، بلکه بر مبنای تأثیری که تصمیماتشان بر دارایی خالص سهامداران آنان خواهد داشت، شکل بگیرد. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
عدم موفقیت شرکت ها و پاداش مدیرعامل
شما همیشه مالک شرکتهایی خواهید شد که بسیار عظیم تر از آن هستند که شکست بخورند، و گاهی تنها طی ۱۰۰ سال آتی شکست خواهند خورد. اما در صورتی که فردی که در رأس سازمان است و همینطور اعضای هیئت مدیره که آن فرد را انتخاب و شرایط استخدام او را تعیین می کنند، چیز زیادی برای از دست دادن داشته باشند، شکست های کمتری را تجربه خواهید کرد. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ می ۲۰۱۰)ویژگی های مدیر شایسته
در حال حاضر مدیریت «مستقل» حرف اول را می زند. در حقیقت، داشتن مدیرانی که به صورت مستقل بیندیشیند و سخن بگویند، بسیار خوب است، اما باید دارای شم اقتصادی، علاقمند به کسب و کار و سهامدار محور نیز باشند. من در یادداشتهای سال ۱۹۹۳، این سه ویژگی اساسی را توصیف کردم. من بیش از ۴۰ سال، از اعضای هیئت مدیره ۱۹ شرکت سهامی عام (از جمله برکشایر) بوده ام و شاید با ۲۵۰ مدیر تعامل داشته ام. اغلب آنها بنا به تعریف قواعد امروزی، «مستقل» بودند. اما اکثریت وسیعی از این مدیران فاقد حداقل یکی از این ویژگی هایی بودند که برای من ارزشمند بود. در نتیجه، مشارکت آنها در سعادت و بهروزی سهامداران، در بهترین حالت حداقل و اغلب اوقات منفی بود. این افراد با وجود اینکه منطقی و باهوش بودند، در خصوص امور کسب و کار اطلاعات کافی نداشتند یا خیلی به سهامدارانی که مالکیتهای احمقانه یا پاداش های نامتعارف را زیر سؤال می بردند، اهمیت نمی دادند. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
دیدگاه وارن بافت: کدام مدیران را انتخاب کنیم؟
مشاوران و مدیران عاملی که در صدد یافتن کاندیداهای هیئت مدیره هستند، اغلب می گویند، «ما به دنبال یک خانم هستیم» یا «فردی اسپانیایی» یا «یک خارجی»، یا شما چه موردی دارید. گاهی چنان به نظر می رسد مثل اینکه مأموریت آنها بار زدن کشتی نوح است. طی این سال ها، بارها و بارها از من راجع به مدیران احتمالی سؤال کرده اند و هنوز نشنیده ام کسی بپرسد، «آیا او مثل یک مالک با درایت فکر می کند؟» (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۷ )
مدیرعامل هایی با دستمزدهای بالا
پرداخت دستمزدهای بالا به مدیران بواقع خارق العاده یک شرکت عظیم، کار دشواری است. اما این گونه ها نادرند. اغلب اوقات پاداش مدیران اجرایی در ایالات متحده، به شکل غیرمعقولی با عملکرد آنها بی ارتباط است. این وضعیت تغییر نخواهد کرد، چون وقتی موضوع پرداخت مدیران به میان می آید، عرشه مملو از جماعتی در تقابل با سرمایه گذاران است. خلاصه اینکه مدیر متوسط یا بدتر، تحت حمایت سرپرست روابط انسانی که خودش انتخاب کرده است قرار می گیرد و اغلب به دلیل سیستم معیوب دستمزد و پاداش، مبالغ کلانی دریافت می کند. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۶)
پرداخت در قبال عملکرد مدیرعامل
من عضو کمیته حقوق و پاداش حدود ۷۰ شرکت تحت مالکیت برکشایر هستم. این علم موشک نیست. و ما به برخی از مدیران مان پول های زیادی می دهیم، اما فقط براساس عملکرد آنها. هرگاه آنها پول زیادی دریافت می کنند، در ازای عملکرد مربوطه است. و ما برای افراد متفاوت، طبقه بندی متفاوتی داریم. ما تاکنون هرگز برای تعیین حقوق و پاداش، مشاور استخدام نکرده ایم. و هرگز چنین نخواهیم کرد. همانطور که می دانید، اگر من از اطلاعات کافی برای تعیین حقوق و پاداش این افراد برخوردار نباشم، فردی دیگر باید در شغل من قرار بگیرد. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ می ۲۰۱۰)
مدیران عامل و حمایت منفی
مدیران شرکتهایی که تلاش می کنند، با استفاده از روابط ناسالم قانونی، چتر حمایتی برای مؤسسه خود ایجاد نمایند، معمولا زیان بیشتری به بار می آورند.
همچنین، مدیرانی که بیشتر مورد تشویق قرار می گیرند، تا تنبیه، معمولا بازده کمتری ارائه می دهند. ما در راستای پاداش دادن به مدیران عامل رأس سازمان، بیشتر به تشویق پرداختیم تا تنبیه. درحالیکه فکر می کنم به تنبیه بیشتری نیاز داریم. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
درس هایی از وارن بافت: امتیازهای مدیرعامل
درباره مدیرانی که در قبال دستاوردهای متوسط، حقوق های نجومی گرفته اند، زیاد شنیده اید. در حقیقت نکته ای که کمتر در مورد آن تبلیغ شده، این است که مدیران عامل آمریکا عموما زندگی خوبی دارند. باید تأکید کرد که بسیاری از آنها از توانمندی استثنایی برخوردارند و تقریبا همه آنها بیش از ۴۰ ساعت در هفته کار می کنند. اما معمولا در این فرآیند سازمان آنها را به چشم افرادی وفادار می نگرد. و البته ما قصد داریم همین روند را در برکشایر حفظ نماییم. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۷)
پرداخت های کلان پایان خدمت، مزایای افراطی و دستمزدهای نجومی برای عملکرد ضعیف، اغلب به این دلیل اتفاق می افتد که کمیته های حقوق و پاداش به صورت ناخواسته ادامه دهنده راه نادرست قبلی، و به عبارتی برده سیاست های تطبیقی می شوند. در یک مثال ساده، اگر کمیته ای متشکل از چند مدیر (چه بسا شایسته برای تعیین حقوق و دستمزد یک سازمان تشکیل دهیم و قبل از برگزاری اولین جلسه تصمیم گیری، به آنها گزارش هایی مبتنی بر سیر صعودی حقوق و پاداش و مزایا در گذشته سازمان ارائه دهیم، معمولا آنها تحت تأثیر این گزارش ها قرار می گیرند و ناخودآگاه تصمیم خود را با روندهای قبلی تطبیق می دهند. به این ترتیب، جایزه های عجیب و غریبی به مدیران عامل داده می شود فقط به دلیل نسخه شرکتی بحثی که همه ما در کودکی داشتیم:«ولی مامان بچه های دیگه همه یکی دارن.» وقتی کمیته پاداش چنین «منطقی» را به کار می برد، افراط آشکار دیروز، به خط مشی اصلی امروز بدل می شود. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۶)
مدیرانی که همچون مالكان فکر می کنند
من افرادی را دوست دارم که فراموش می کنند شرکت را به من فروخته اند و رفتارشان به گونه ای است مثل اینکه هنوز شرکت تحت مالکیت آنهاست. مثل دختری که پس از ازدواج نیز به زندگی با والدینش ادامه می دهد. (وال استریت ژورنال ، ۳۱ مارس ۱۹۷۷)
ما کسب و کاری داریم با تعدادی قانون. تنها قوانینی که مدیران دارند، این است که اساسا همچون مالکان فکر کنند. ما می خواهیم آنها دقیقا به گونه ای فکر کنند مثل اینکه خودشان صاحب آن شرکت ها هستند. به لحاظ روانشناختی، ما حتی از آنها نمی خواهیم فکر کنند اصلا شرکتی به نام برکشایر هاتاوی وجود دارد. (نامه به دانشجویان دانشگاه نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
مدیران برکشایر
طی ۳۸ سال، هرگز پیش نیامده است که یکی از مدیران میانی بخواهد برکشایر را ترک کند و جای دیگری مشغول به کار شود. با احتساب چارلی، ما اکنون شش مدیر بالای ۷۵ سال داریم و من امیدوارم طی چهار سال آتی این رقم حداقل به دو برابر افزایش پیدا کند (من و باب شاو (۶۷) هردو ۷۲ ساله هستیم). (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
مدیریت برنده ها
ادی بنت (۶۸) الگوی مدیریتی من است، که زمانی چوگانهای بیسبال را جمع آوری می کرد. ادی در سال ۱۹۱۹ در ۱۹ سالگی، کارش را با تیم شیکاگو وایت ساکس (۶۹) شروع کرد که در آن سال به مسابقات جهانی بیسبال راه یافت. سال بعد، ادی، کار با تیم بروکلین داجرز (۷۰) را آغاز کرد و آنها برنده عنوان لیگ خود شدند. اما قهرمان ما متوجه دردسر شد. | او در سال ۱۹۲۱ با تغییر شهر، به تیم بانکیز(۷۱) پیوست و آنها بلافاصله برنده نخستین پرچم خود در تاریخ شدند. اکنون ادی که در این تیم ماندگار شده است، با زیرکی متوجه اتفاق پیش رو شد. طی هفت سال بعدی، تیم یانکیز برنده پنج عنوان لیگ آمریکایی شد. این مطالب چه ارتباطی با مدیریت داشت؟ ساده است، برای برنده شدن باید با برنده ها کار کرد. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
استفاده از افراد باهوش
لازم نیست من در همه حوزه ها باهوش باشم؛ من درامر زایمان همسرم نقشی نداشتم! به همین دلیل به استفاده از افرادی که باهوش تراز خودم هستند، باور دارم. (فوربز ایندیا، ۲۰ آوریل ۲۰۱۱)
توجه به هزینه ها
ما در برکشایر سعی می کنیم از هزینه ها توجه کنیم. الگوی ما زن بیوه ای است که به دفتر روزنامه محلی رفت تا آگاهی ترحیم بدهد. وقتی به او گفتند هزینه هر واژه ۲۵ سنت است، او این آگهی را درخواست کرد «فرد براون درگذشت.» سپس به او گفته شد که آگهی حداقل باید هفت واژه باشد. زن داغدیده گفت،«بسیار خوب، فرد براون درگذشت، کلوپ های گلف به فروش می رود.» (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۳)
کاهش هزینه ها
هربار مطلبی درباره شرکتی که برنامه ای برای کاهش هزینه ها را در پیش گرفته است، می خوانم، متوجه می شوم شرکت مزبور واقعا چیزی درباره هزینه ها نمی داند. اقدامات ضربتی در این حوزه جوابگو نیست. مدیر واقع شایسته، کسی نیست که یک روز صبح از خواب بیدار شود و بگوید، «امروز قصد دارم هزینه ها را کاهش دهم» درست مثل اینکه کسی از خواب بیدار شود و تصمیم بگیرد نفس کشیدن را تمرین کند. (فورچون، ۱۱ آوریل ۱۹۸۸)
اجازه بدهیم مدیران مدیریت کنند
معمولا مدیرانی که [استخدام می کنیم همراه با شرکت هایی که می خریم به ما اضافه می شوند، آنها استعدادهایشان را از طریق مشاغلی که شدت تحسین می کنم؛ از میان آنها اسامی کن چنالت از امریکن اکسپرس (۷۳)، جف ایملت از جنرال موتورز (۷۴) و دیک کواسویچ از ولز فارگو (۷۵) به سرعت به ذهنم می رسند. اما فکر نمی کنم می توانستم کار مدیریتی را که آنها انجام می دهند، انجام دهم. و می دانم ممکن نبود از عهده بسیاری از وظایف توأم با منصب آنها از جمله جلسات، سخنرانیها، سفر خارجی، کنفرانس خیریه و روابط دولتی برآیم. از نظر من، رونالد ریگان این نکته را به درستی بیان کرده است: «این احتمالا درست است که کار سخت هرگز کسی را نکشته است. اما چرا باید آن را امتحان کنیم؟» (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۷)
شهرت مدیران
وقتی مدیری که به هوش و استعداد شهرت طیف وسیعی از شرایط کاری را در بر می گرفت، به اثبات رسانده اند. آنها مدتها قبل از اینکه با ما آشنا شوند، ستاره های مدیریت بودند و وظیفه اصلی ما این بود که سر راهشان قرار نگیریم. این روش ابتدایی به نظر می رسد؛ اگر شغل من مدیریت یک تیم گلف بود- و قرار بود جک نیکلوس یا آرنولد پالمر (۷۲) در تیم من بازی کنند. هیچ کدام از آنها درباره نحوه بازی دستورالعملی دریافت نمی کردند. (سی ان بی سی، ۱۸ اکتبر ۲۰۱۰)استخدام
ما به دلیل معافیت مالیاتی یا بنا به توصیه دولت کسی را استخدام نمی کنیم. ما به این دلیل استخدام می کنیم که برای آنچه می سازیم یا جابه جا می کنیم یا می فروشیم، تقاضای بیشتری وجود دارد. به همین سادگی. (سی ان ان، ۱۹ اکتبر ۲۰۱۰)
لذت بردن از کار
من چیزی را خلق کرده ام که از آن لذت می برم… به نظر من این دیوانگی است که شما هنگام خلق یک کسب و کار، چیزی را خلق نکنید که از موفقیت آن لذت ببرید. مثل نقاشی یک اثر هنری. منظورم این است، شما باید چیزی را نقاشی کنید که وقتی آن را تمام کردید از تماشا کردن آن لذت ببرید. (کنفرانس با دانشجویان دانشگاه نبراسکا۔ لینکلن، ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴)
بهبود اوضاع اقتصادی
فکر می کنم عامل مهم در تداوم بهبود اوضاع اقتصادی، استیوجابزهای جهان خواهند بود، کسانی که محصولات جدیدی را که هیچ کسی قبلا به آنها فکر نکرده بود، ابداع می کنند. و میلیونها آمریکایی همان کاری را انجام میدهند که مردم قبل از آنها انجام داده اند، و فقط سعی می کنند به روش هایی فکر کنند که آن کارها را به شکل مؤثرتری انجام دهند… نظام سرمایه داری ما کارآمد است، و فکر می کنم ما کارآمدی آن را می بینیم. (سی ان بی سی، ۲ می ۲۰۱۱)
شرکت گایکو در اواسط دهه ۱۹۷۰ با مشکل مواجه شد. امریکن اکسپرس در اواسط دهه ۱۹۶۰ دچار مشکل شد. اینها دو نمونه از عظیم ترین سرمایه گذاری هایی هستند که تاکنون داشته ام، و مجبور بودم پنج یا حتی ده سال دیگر نیز مراقب وضعیتشان باشم. این همان روند اتفاقی است که در اقتصاد با آن مواجه می شوید. ما در ایالات متحده وضعیت اقتصادی شگفت انگیزی داشتیم تا اینکه همه چیز به طور ناگهانی دچار پسرفت شد، درست مثل گایکو که به عقب رفت و همینطور امریکن اکسپرس که دچار سیر نزولی شد. (چارلی رز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱ )
ایالات متحده از سال ۱۹۳۰
من در آگوست سال ۱۹۳۰ چشم به جهان گشودم. می دانید، اگر در آن زمان یک پیشگو می آمد و به من می گفت، «وارن، در دو سال آتی، شاخص داو جونز از ۱۸۰ به ۴۰ سقوط می کند، و ۴۰۰۰ بانک تعطیل می شوند. و ایالت نبراسکا که تو در آن زندگی می کنی کم کم تبدیل به بیابان می شود و قیمت مزارع به پایین ترین حد خود می رسد، و طی ۱۰ سال آینده به طور ناگهانی مورد حمله دشمنی قرار خواهیم گرفت که برای مدتی به نظر می رسد پیروز این جنگ خواهد شد، و ما بمب اتمی خواهیم داشت»
میدانید مطمئن نیستم که باور می کردم… اما حقیقت این بود که در آمریکا، طی ۸۰ سال اخیر، هر شهروند متوسط شش برابر بهتر از زمانی که من به دنیا آمدم زندگی می کند. و این باور کردنی نیست که این کشور چگونه مشکلاتش را پشت سر می گذارد. و ما به هیچ وجه آن معجون جادویی را از دست نداده ایم. در هر صورت، فرصتهای پیش رویمان اکنون بیش از گذشته است. (سی ان بی سی، ۷ جولای ۲۰۱۱)
من هشتاد سال دارم و طی این هشتاد سال، متوسط استاندارد زندگی آمریکایی ها در شرایط واقعی تا شش برابر بهبود یافته است. شش برابر! | وقتی به قرون وسطی بنگرید، می بینید که در آن زمان قرنهای متمادی می گذشت و اگر خوش شانس بودید می توانستید شاهد ۱ درصد بهبود باشید. در سال ۱۹۳۰ که من به دنیا آمدم، ما با یک بحران روبرو بودیم، همچنین با یک جنگ جهانی که به نظر می رسید در آن شکست می خوریم، اما این سیستم کارآمد است. این سیستم توانایی های بشری را شکوفا می کند. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
از سخنان مهم وارن بافت: مدیریت کارکنان
در مقالات مدیریتی به طور مشخص ذکر می شود که چند نفر باید به هر مدیر گزارش بدهند، اما این معنی چندانی برای ما ندارد. وقتی شما از مدیرانی توانمند با ویژگیهای شخصیتی متعالی برخوردار باشید که با دلسوزی شرکتهایتان را اداره کنند، شاید دهها نفر یا بیشتر به شما گزارش کار بدهند و شما همچنان زمانی برای چرت بعد از ظهر داشته باشید. برعکس، اگر قرار باشد حتی یک فرد نیرنگ باز، نالایق یا بی علاقه به شما گزارش بدهد، احتمالا کارتان بیش از حدی خواهد بود که بتوانید از عهده اش برآیید. من و چارلی قبلا با تعدادی حدود دو برابر مدیران فعلی کار می کردیم، در حالی که آنها به ندرت از ویژگی های مدیران کنونی برخوردار بودند. (مقالات وارن بافت، ۱۹۹۷)
اجازه بدهیم مدیران مدیریت کنند
معمولا مدیرانی که [استخدام می کنیم همراه با شرکت هایی که می خریم به ما اضافه می شوند، آنها استعدادهایشان را از طریق مشاغلی که طیف وسیعی از شرایط کاری را در بر می گرفت، به اثبات رسانده اند. آنها مدتها قبل از اینکه با ما آشنا شوند، ستاره های مدیریت بودند و وظیفه اصلی ما این بود که سر راهشان قرار نگیریم. این روش ابتدایی به نظر می رسد؛ اگر شغل من مدیریت یک تیم گلف بود- و قرار بود جک نیکلوس یا آرنولد پالمر (۷۲) در تیم من بازی کنند. هیچ کدام از آنها درباره نحوه بازی دستورالعملی دریافت نمی کردند. (مقالات وارن بافت، ۱۹۹۷)
هستند بسیاری از مدیران بزرگی که آنها را به شدت تحسین می کنم؛ از میان آنها اسامی کن چنالت از امریکن اکسپرس (۷۳)، جف ایملت از جنرال موتورز (۷۴) و دیک کواسویچ از ولز فارگو (۷۵) به سرعت به ذهنم می رسند. اما فکر نمی کنم می توانستم کار مدیریتی را که آنها انجام می دهند، انجام دهم. و می دانم ممکن نبود از عهده بسیاری از وظایف توأم با منصب آنها از جمله جلسات، سخنرانیها، سفر خارجی، کنفرانس خیریه و روابط دولتی برآیم. از نظر من، رونالد ریگان این نکته را به درستی بیان کرده است: «این احتمالا درست است که کار سخت هرگز کسی را نکشته است. اما چرا باید آن را امتحان کنیم؟» (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۷ )
درسهایی از وارن بافت درمورد شهرت مدیران
وقتی مدیری که به هوش و استعداد شهرت دارد با شرکتی مواجه می شود که به لحاظ اقتصادی شهرت بدی دارد، شهرت شرکت مزبور است که به قوت خود باقی می ماند. (سی ان بی سی، ۱۸ اکتبر ۲۰۱۰)
استخدام
ما به دلیل معافیت مالیاتی یا بنا به توصیه دولت کسی را استخدام نمی کنیم. ما به این دلیل استخدام می کنیم که برای آنچه می سازیم یا جابه جا می کنیم یا می فروشیم، تقاضای بیشتری وجود دارد. به همین سادگی. (سی ان ان، ۱۹ اکتبر ۲۰۱۰)
لذت بردن از کار
من چیزی را خلق کرده ام که از آن لذت می برم… به نظر من این دیوانگی است که شما هنگام خلق یک کسب و کار، چیزی را خلق نکنید که از موفقیت آن لذت ببرید. مثل نقاشی یک اثر هنری. منظورم این است، شما باید
چیزی را نقاشی کنید که وقتی آن را تمام کردید از تماشا کردن آن لذت ببرید. (کنفرانس با دانشجویان دانشگاه نبراسکا۔ لینکلن، ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴)
خط مشی ها و سیاست های ایالات متحده از دید وارن بافت
بهبود اوضاع اقتصادی
فکر می کنم عامل مهم در تداوم بهبود اوضاع اقتصادی، استیوجابزهای جهان خواهند بود، کسانی که محصولات جدیدی را که هیچ کسی قبلا به آنها فکر نکرده بود، ابداع می کنند. و میلیونها آمریکایی همان کاری را انجام میدهند که مردم قبل از آنها انجام داده اند، و فقط سعی می کنند به روش هایی فکر کنند که آن کارها را به شکل مؤثرتری انجام دهند… نظام سرمایه داری ما کارآمد است، و فکر می کنم ما کارآمدی آن را می بینیم. (سی ان بی سی، ۲ می ۲۰۱۱)
شرکت گایکو در اواسط دهه ۱۹۷۰ با مشکل مواجه شد. امریکن اکسپرس در اواسط دهه ۱۹۶۰ دچار مشکل شد. اینها دو نمونه از عظیم ترین سرمایه گذاری هایی هستند که تاکنون داشته ام، و مجبور بودم پنج یا حتی ده سال دیگر نیز مراقب وضعیتشان باشم. این همان روند اتفاقی است که در اقتصاد با آن مواجه می شوید. ما در ایالات متحده وضعیت اقتصادی شگفت انگیزی داشتیم تا اینکه همه چیز به طور ناگهانی دچار پسرفت شد، درست مثل گایکو که به عقب رفت و همینطور امریکن اکسپرس که دچار سیر نزولی شد. (چارلی رز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱)
ایالات متحده از سال ۱۹۳۰
من در آگوست سال ۱۹۳۰ چشم به جهان گشودم. می دانید، اگر در آن زمان یک پیشگو می آمد و به من می گفت، «وارن، در دو سال آتی، شاخص داو جونز از ۱۸۰ به ۴۰ سقوط می کند، و ۴۰۰۰ بانک تعطیل می شوند. و ایالت نبراسکا که تو در آن زندگی می کنی کم کم تبدیل به بیابان می شود و قیمت مزارع به پایین ترین حد خود می رسد، و طی ۱۰ سال آینده به طور ناگهانی مورد حمله دشمنی قرار خواهیم گرفت که برای مدتی به نظر می رسد پیروز این جنگ خواهد شد، و ما بمب اتمی خواهیم داشت» – میدانید مطمئن نیستم که باور می کردم… اما حقیقت این بود که در آمریکا، طی ۸۰ سال اخیر، هر شهروند متوسط شش برابر بهتر از زمانی که من به دنیا آمدم زندگی می کند. و این باور کردنی نیست که این کشور چگونه مشکلاتش را پشت سر می گذارد. و ما به هیچ وجه آن معجون جادویی را از دست نداده ایم. در هر صورت، فرصتهای پیش رویمان اکنون بیش از گذشته است. (سی ان بی سی، ۷ جولای ۲۰۱۱)
من هشتاد سال دارم و طی این هشتاد سال، متوسط استاندارد زندگی آمریکایی ها در شرایط واقعی تا شش برابر بهبود یافته است. شش برابر! | وقتی به قرون وسطی بنگرید، می بینید که در آن زمان قرنهای متمادی می گذشت و اگر خوش شانس بودید می توانستید شاهد ۱ درصد بهبود باشید. در سال ۱۹۳۰ که من به دنیا آمدم، ما با یک بحران روبرو بودیم، همچنین با یک جنگ جهانی که به نظر می رسید در آن شکست می خوریم، اما این سیستم کارآمد است. این سیستم توانایی های بشری را شکوفا می کند. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
پیش بینی های اقتصادی
من نه به پیش بینی های اقتصادی علاقه دارم. نه به روزنامه های تفریح و سرگرمی (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
ما هرگز برمبنای هیچ نوع احساسات تند در خصوص خرید یا عدم خرید یک شرکت تصمیم نگرفته ایم. ما پیش بینی های مربوط به نرخ های سود یا شرکت یا هر چیزی از این قبیل را نمی خوانیم چون برایمان هیچ فرقی نمی کند. منظورم این است که فرض کنیم در سال ۱۹۷۲، وقتی شرکت سیزکندی را خریدیم (فکر می کنم کمی پس از آن بود که نیکسون رئیس جمهور وقت، قوانین کنترل قیمت را اعمال کرد)، | این موضوع را پیش بینی می کردیم، خوب که چی؟ در این صورت ما شانس خریدن شرکتی ۲۵ میلیون دلاری را که اکنون درآمد قبل از کسر مالیات آن ۶۰ میلیون دلار است، از دست میدادیم. ما نمی خواهیم شانس انجام دادن کاری هوشمندانه را به دلیل برخی پیش بینی ها درباره موضوعی که به هیچ دردمان نمی خورد، از دست بدهیم. (دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
تجارت جهانی
در ایالات متحده با سایر کشورهای اصلی بنا خواهد شد که با نگرش مبتنی بر تجارت بیشتر بین کشورها مقابله می کند. من دقیقا در جبهه مخالف این اصل و بر این باورم که ما هرچه بیشتر با یکدیگر تجارت کنیم، شکوفا خواهیم شد. کشورهای گوناگون، مزیت های گوناگونی دارند و هیچ کشوری نمی تواند به تنهایی از عهده تمام امورش برآید. زیرا توسعه تجارت جهانی، به معنای زندگی بهتر برای مردم سراسر جهان خواهد بود. (فوربز ایندیا، ۲۰ آوریل ۲۰۱۱)
ایجاد اشتغال
وقتی مردم می گویند، می دانید، این فعالیت ایجاد اشتغال خواهد کرد،» و «اگر من یک همبرگر فروشی بزنم، باعث ایجاد شغل خواهم شد»، بدگمان می شوم. در این زمینه لفاظی های بسیاری هست که می تواند به بیراهه کشیده شود. اگر شما واقعا به طور جدی به محیط زیست آسیب می زنید [تا ۲۰٫۰۰۰ شغل ایجاد کنید، بهتر است برای من آرامگاهی بسازید. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
تورم
چندین سال قبل کسی می گفت، تورم نوعی مالیات نامرئی است که از هر یک میلیون نفر فقط یک نفر آن را واقعا درک می کند. تورم، نوعی مالیات است که مشمول کسانی می شود که به پولی که دولت ها چاپ کردند، ایمان دارند. بهترین سرمایه گذاری در برابر تورم، ارتقای قدرت کسب درآمد و در واقع استعداد خودتان است. تعداد قلیلی از مردم استعداد خود را تا بالاترین سطح پرورش می دهند. اگر شما استعدادتان را پرورش دهید، کسی نمی تواند آن را مشمول مالیات کند یا از شما بگیرد. (فوربزایندیا، ۲۰ آوریل ۲۰۱۱)
درسهایی از وارن بافت درباره زندگی و سرمایه گذاری
مردم مشغول تماشای فیلمی بودند که فکر می کردند پایان خوشی خواهد داشت و ناگهان اتفاقاتی را در فیلم دیدند که چیز دیگری به آنها می گفت. و شاید بینندگان متفاوت در ساعات متفاوت، روزهای متفاوت و هفته های متفاوتی آن را دیدند. اما در یک نقطه بود که حباب ترکید. (بحران مالی سال ۲۰۰۸)
مردم آمریکا، از جمله بانک ها، کنگره، حکومت، کمپانی فدرال بانک های مسکن موسوم به فردی مک (۷۶) و انجمن ملی فدرال وام موسوم به فانی می (۷۷)، و رسانه، همگی بر این باور بودند که بازار خانه سازی ملی دچار فروپاشی نمی شود… این یک توهم جمعی بود که وقتی پذیرفته شد، به تمام مؤسسات و سطوح حوزه مالی تسری یافت، به گونه ای که وقتی این توهم برملا شد، وقتی معلوم شد که امپراطور هیچ لباسی به تن ندارد، وابستگی متقابل این بخشها، با تأثیر و سرعت یک سونامی، اقتصاد را زیرو رو کرد. همه اینها منجر به اتفاقاتی شد که به دلیل برهمبستگی عظیم در بازارها، ناممکن تلقی می شد. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
همان طور که می دانید، در سپتامبر سال ۲۰۰۸ بود که این مسئله واقعا آشکار شد، چیزی که ما هرگز پیش بینی نکرده بودیم. و وقتی به خبرگزاری سی ان بی سی گفتم، «این یک پرل هاربر(۷۸) اقتصادی بود.».. منظورم این بود که سه ماه قبل آن را پیش بینی نکرده بودم، همانطور که سه ماه قبل از واقعه پرل هاربر آن پیش بینی نکردم. (اظهاراتی در کمیسیون تحقیق بحران مالی، ۲۶ می ۲۰۱۰)
مداخله دولت در بحران اقتصادی
در آخرین سال بحران اقتصادی، اقدام قدرتمند و فوری دولت، به رغم اشکالاتی که داشت، در پیشگیری از یک ورشکستگی سرتاسری، نقش مهمی ایفا کرد. چنانچه این ورشکستگی اتفاق می افتاد، پیامدهای آن در هر بخش از اقتصاد می توانست ترسناک باشد. چه بخواهیم چه نخواهیم، تمام مردم آمریکا از اهالی وال استریت گرفته تا سایر بخش ها، در یک کشتی بودند. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۹)
بانک آمریکا و بحران مالی
اگر مدیرعامل بانک آمریکا، کن لویس ، روز یکشنبه مؤسسه مالی مریل را نخریده بود، فکر می کنم ممکن بود سیستم بانکی متوقف شود. او مردی است که توانست سیستم را نجات دهد. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ می، ۲۰۱۰)
فرصت هایی در خلال بحران مالی
من نمی خواهم همچون یک مقاطعه کار کفن و دفن در دوران بیماری همه گیر یا هر چیز دیگری به نظر برسم، اما آخرین پاییز ۲۰۰۸ واقعا برایم خیلی هیجان انگیز بود. من این را برای کسی آرزو نمی کنم، اما موارد خوبی برای سرمایه گذاری به من پیشنهاد شد. گاهی فرصت انجام اقداماتی پیش رویمان قرار می گیرند که یک یا دو سال قبل وجود نداشتند. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
سخنان وارن بافت درمورد اهمیت اعتبار
اعتبارهمچون اکسیژن است. ما به وجود هر دوی آنها در فراوانی توجه نمی کنیم. اما وقتی هر یک از آنها را از دست می دهیم، تنها چیزی است که به آن توجه می کنیم. حتى فقدان کوتاه مدت اعتبار می تواند یک شرکت را به زانو درآورد. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۱۱)
تقلب در سیستم مالی
در برخی موارد، در بخش هایی از وام گیرندگان و بخشی از واسطه ها تقلب صورت گرفت. اما بهتر است سیستمی داشته باشید که به نبود تقلب متکی نباشد. تقلب همیشه با ما خواهد بود. (اظهاراتی در کمیسیون بررسی بحران مالی، ۲۶ می ۲۰۱۰)
قرض دادن پس از بحران مالی
زمانی از خود بی خود بودیم و وام های بی حساب دادیم. مطمئن نیستم بخواهیم تمام این راه رفته را بازگردیم، اما بدیهی است باید براثرات آن غلبه کنیم. (چارلی رز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱)
بودجه ایالات متحده و کمبودهای تجارت
ما طی ۱۰ سال آتی از مصرف ۲۵ درصد از تولید ناخالص ملی خودداری خواهیم کرد و آن را ۱۵ درصد افزایش خواهیم داد. ما تا حدی به این هدف دست خواهیم یافت. اما… هر کسی در این کشور سعی دارد بفهمد چطور فردی دیگر را وادار به انجام این کار نماید. اما، برخی آمادگی بیشتری برای مبارزه با این مسئله دارند. آنها ثروتمندانی هستند که به این امر اهمیت میدهند و لابی گرهایی را استخدام می کنند. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
طرح سیمپسون- بولز
فکر می کنم چیزی که در مورد طرح سیمپسون بولز اتفاق افتاد، یک تراژدی تمام عیار بود. منظورم این است که در اینجا دو فرد بسیار عالی رتبه را داریم که درباره دولت ایده های تقریبا متفاوتی دارند. اما انسانهای باهوش و محترمی هستند و در عین حال حسی از شوخ طبعی دارند. آنها به خوبی با مردم ارتباط برقرار می کنند. به مدت ۱۰ ماه یا بیشتر مثل تراکتور کار می کنند. آنها افرادی سازشگرند که مثل سناتورها و هنرپیشه های مطرح به میان مردم آورده می شوند تا مردم را وادار به مشارکت کنند و سپس به کلی نادیده گرفته می شوند. فکر می کنم این نوعی بی عدالتی باشد. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
بدهی دولت
نکته مهم در خصوص بدهی دولت این است که چقدر بدهی خارجی دارد… بدهی ملی تا حد بسیاری وصول می شود، اما بازی دارد تغییر می کند، چون ما دچار کسری تجاری (۸۲) می شویم. لذا، کسری تجاری یک خطر است، آن هم اساسا برای گذران نوع زندگی که ما اکنون داریم. ما در حال حاضر اساسأ هر روز قطعه کوچکی از مزرعه خود را می فروشیم تا بتوانیم برای هزینه هایمان پول تهیه کنیم. ما مزرعه خیلی بزرگی داریم، پس می توانیم مدتهای طولانی بی آنکه متوجه باشیم، قطعه کوچکی از آن را بفروشیم. بیشتر مثل این است که به مرور زمان کمی بیشتر پرخوری کنیم. شما هرگز در یک روز متوجه چاقی خودتان نمی شوید. اینطور نیست که یک روز ناگهان از خواب بیدار شوید، تمام دگمه هایتان کنده شوند، و مردم بگویند، «وای خدا، چاق شدی!» این اتفاق نمی افتد. چیزی که اتفاق می افتد، این است که شما این کار را به راحتی انجام می دهید، تا اینکه پس از مدتی متوجه می شوید یک دور کمر وحشتناک دارید. و این اساسا مصداق وضعیتی است که در کسری تجاری روی می دهد. ما به بقیه دنیا چکهایی می دهیم که می توانند از ما مطالبه کنند. و این کار به مرور زمان پیامدهایی دارد. (سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
دموکراسی در ایالات متحده
ما هنوزیک کشور دموکراسی هستیم، اما در طول زندگی من به سمت نوعی حکومت اغنياء حرکت کرده ایم. البته باید تأکید کنم چیزی به عنوان حکومت اغنياء نداریم، اما توزیع ثروت و تأثیر ثروت به این سمت سوق پیدا کرده است. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
سخنان و جملات آموزنده وارن بافت از زبان خودش
بحران یورو
آنها دست به آزمونی زدند که نواقص آن به تدریج آشکار می شود… آنها پول های ۱۷ کشور را در ارزی واحد ادغام کردند، اما فرهنگهایشان را با هم ادغام نکردند، همین طور سیاست های مالی شان را. اکنون یا باید تا حد وسیعی به هم نزدیک شوند، یا اینکه از هم جدا شوند. (چارلی رز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱)
ثروت و مالیاتها
من هر دارایی که بخواهم دارم. دوستان بسیاری دارم که آنها نیز دارایی های خیلی بیشتری دارند. اما در برخی موارد احساس می کنم، آنها بیش از هر چیز دیگری، تحت تملک دارایی هایشان هستند. (سی بی اس نیوز، ۸ فوریه ۲۰۱۲)
قدرت تشدید دهنده پول
کاری که پول انجام میدهد، تشدید ماهیت شماست. شما هر کسی که باشید. همانطور که افزایش سن نیز همین تأثیر را روی افراد دارد – پول استعدادهای خوب و بدتان را تشدید می کند. پول این شانس را به شما می دهد که اگر آدم تنبل و کثیفی هستید، تبدیل به آدم تنبل تر و کثیف تری شوید. از سوی دیگر، اگر تمایل به انجام کارهای خوب داشته باشید، قدرت انجام کارهای خوب بیشتری را به شما می دهد. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
ثروت و رضایت
در اینجا وقتی مردم ثروتمند می شوند، شروع می کنند به تلاش برای کسب ثروت بیشتر، اما به رضایت بیشتر دست پیدا نمی کنند. این امر در ایالات متحده اتفاق افتاده است. از زمانی که من به دنیا آمدم، سرانه تولید ناخالص ملی ما در شرایط واقعی، شش برابر افزایش یافته است. اما نمی دانم آیا اکنون مردم نسبت به سال ۱۹۳۰، راضی ترند یا ناراضی تر. ولی مردم همیشه می توانند خیلی سریع خودشان را با وضعیت بهتر تطبیق دهند، و بعد هرگاه مجبور شوند خودشان را اندکی با وضعیت نامطلوب سازگار کنند، کاملا ناراضی میشوند و احساس بدبختی می کنند. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
تقسیم کردن کیک اقتصادی
حتی در یک خانواده ثروتمند، ممکن است اعضای آن با هم بحث کنند که چه کسی بیشترین درآمد را داشته باشد، و من اطمینان دارم که آنها چنین می کنند. ما خانواده بسیار ثروتمندی در ایالات متحده داریم. سال خوردهها خواستار ثروت بیشترند، جوانان سهم بیشتری از ثروت می خواهند، کسانی که سالیان پربارتر زندگی خود را سپری می کنند، می خواهند به بقیه که اینطور نیستند، سهم کمتری بدهند. اما این کیک هرگز آنقدر بزرگ نخواهد بود که پاسخگوی امیال همه باشد. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
منبع ثروت بافت
ثروت من، حاصل ترکیبی از زندگی در آمریکا، ژن های خوش شانسی و سود مرکب است.
بنیاد بشردوستانه گیوینگ پلچ
وقتی در سال ۱۹۵۲ ازدواج کردم، به سوزی گفتم می خواهم ثروتمند شوم. به وقوع پیوستن این امر، حاصل هیچ گونه فضایل خاصی در من، یا حتی سخت کوشی نبود، صرفا به این علت بود که من با مهارت های مناسب، در جای مناسب و زمان مناسب به دنیا آمدم. (فورچون، ۲۵ جون ۲۰۰۶)
ارث
یک فرد خیلی ثروتمند باید برای فرزندانش آنقدر ثروت به ارث بگذارد که آنها هرکاری خواستند انجام دهند، اما نه آنقدر زیاد که هیچ کاری انجام ندهند. (فورچون، ۲۵ جون ۲۰۰۶)
من و سوزی هیچ کدام فکر نمی کردیم باید پولهای هنگفتی برای فرزندانمان به ارث بگذاریم. ما بچه های خیلی خوبی داریم. اما بحث من این است که وقتی فرزندان از هر لحاظ از تمام مزیت ها برخوردار باشند، از نحوه رشد یافتن و فرصت هایی که برای تحصیلات دارند گرفته تا آنچه در خانه می آموزند – انباشتن آنها با پول، نه درست است و نه عقلانی. در واقع، آنها در جامعه ای که مشتاق شایسته سالاری است، شروع شگفت انگیزی داشته اند. ثروت هنگفت موروثی ممکن است جلوی بروز و ظهور برخی شایستگی های آنها را بگیرد، در حالی که وظیفه ما (به عنوان والدین) زمینه سازی برای رشد و شکوفایی توانایی های آنهاست. (فورچون، ۲۵ جون ۲۰۰۶)
ثروت فقط، دسته چکی برای تأمین هزینه فعالیتهای دیگران در آینده است که میتوانید به هر طریقی که می خواهید از آن استفاده کنید. می توانید آن را نقد کنید، ببخشید یا دور بریزید. اما ایده انتقال ثروت از نسلی به نسل دیگر به گونه ای که صدها نفر از نوادگان شما بتوانند بر منابع سایر مردم مسلط باشند، صرفا به این علت که فرزندان والدین خاصی هستند، در تضاد با ارزش های یک جامعه شایسته سالار است. (گلوله برفی، ۲۰۰۸ )
خوشبختی بافت
اگرهمه ما در جزیره ای متروکه گیر افتاده بودیم – در آنجا فرود می آمدیم و قرار نبود بتوانیم هرگز از آنجا خلاص شویم – ارزشمندترین فرد کسی بود که می توانست به مرور زمان بیشترین برنج را عمل بیاورد. و در صورتی که من می گفتم، «خوب، من می توانم در این زمینه سرمایه گذاری کنم» – شما خیلی از این بابت هیجان زده نمی شدید. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
من در زمان و مکان مناسب به دنیا آمدم، جایی که توانایی تخصیص سرمایه واقعا در آن حائز اهمیت است. من با این جامعه سازگارم. من در لاتاری تولد برنده شدم. توپی را گرفتم که رویش نوشته شده بود، «تخصیص دهنده سرمایه – ایالات متحده.) (بیزینس ویک، ۵ جولای ۱۹۹۹)
نرخ های مالیات ثروتمندان
حاضرم با هریک از افراد فهرست فوربز ۴۰۰ (۸۴) یک میلیون دلار شرط ببندم که مالیات پرداختی توسط آنها از متوسط نرخ مالیات آحاد جامعه کمتر است. آنها می توانند با شماره ۸۰۰ با من تماس بگیرند. و یک میلیون دلار به هر مؤسسة خیریه ای که برنده تعیین کند، واریز خواهد شد. (ان بی سی نایتلی نیوز ، ۳۰ اکتبر ۲۰۰۷)
40 درصد از عایدی ایالات متحده، از محل مالیات های حقوق است. مستخدمة من ماليات حقوق می دهد. مالیات حقوق او، با احتساب سهمی که کارفرمایش پرداخت می کند، بیشتر از مالیات سودهای سرمایه ای من است…. مقصودم این است که با من مثل عقابی نادر رفتار می شود که باید به هر قیمتی از او مراقبت شود. (سی ان بی سی، ۷ جولای ۲۰۱۱)
صحبت های آموزنده وارن بافت درباره زندگی و سرمایه گذاری
فداکاری مشترک
رهبران ما از مردم تقاضای «فداکاری مشترک» کرده اند. اما وقتی این را خواستند، مرا مستثنی کردند. از دوستان ثروتمندم پرس و جو کردم تا بفهمم آنها چه رنجی را تجربه می کنند. آنها نیز مثل من کنار گذاشته شده بودند. در حالی که مردمان طبقه فقیر و متوسط به خاطر ما در افعانستان می جنگند، وقتی اغلب مردم آمریکا برای گذران زندگی تقلا می کنند، ما ثروتمندان همچنان مشمول معافیت های مالیاتی خارق العاده هستیم. (نیویورک تایمز، ۱۴ آگوست ۲۰۱۱)
مالیات ملک
اگر آن مبلغ حدود ۲۰ میلیارد دلار را که از محل مالیات ملک به دست می آید در نظر نگیرید، باید این مبلغ را بواسطه اخذ مالیات از هر کس دیگری تهیه کنید. جمعیت آمریکا برای آن چند هزار نفری خواهند جنگید که مالیاتهای هنگفت املاک را پرداخت می کنند و همینطور برای بقیه مردمی که این مالیات را از جیبشان پرداخت می کنند. (گلوله برفی، ۲۰۰۸)
گزارش مالیاتی برکشایر
نوشتن چک هایی با صفرهای زیاد، برای اداره مالیات، من یا چارلی را اذیت نمی کند. برکشایر به عنوان یک شرکت، و ما به عنوان دو فرد، به گونه ای در آمریکا پیشرفت کرده ایم که در هیچ کشور دیگری برایمان ممکن نبود. در واقع، اگر ما در بخش دیگری از جهان زندگی می کردیم و حتی اگر به طور کامل از مالیاتها فرار می کردیم، اطمینان دارم به لحاظ مالی و بسیاری لحاظ دیگر) وضعیت خیلی بدتری داشتیم. به طور کلی ما به طرز خارق العاده ای احساس خوش شانسی می کنیم از اینکه دست در دستی داشتیم که ما را قادر می سازد چک هایی با رقمهای کلان به دولت بدهیم، تا اینکه به طور مرتب از دولت تقاضا کنیم مثلا به دلیل ناتوانی یا بیکاری به ما چک بدهد. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، مارس ۱۹۹۹ )
اصلاح مالیاتی درآمد خنثی
ما می توانیم با دستکاری در محاسبات سود و زیان، این نرخ را پایین بیاوریم و آن را به درآمد خنثی تبدیل کنیم. من هیچ مخالفتی با آن ندارم. صریح بگویم این می تواند به نفع برکشایر باشد، اما به شما خواهم گفت، اگر چیزی به درآمد خنثی تبدیل شود، به این معناست که تعداد کسانی که قرار است مالیاتهایشان افزایش پیدا کند، کاهش می یابد، و کسانی که قرار است درآمدشان افزایش یابد، مجلس را با لابی گرها پر می کنند. وقتی مبحث درآمد خنثی در میان باشد، به این معناست که میلیاردها و میلیاردها و میلیاردها دلار به درآمد برخی از شرکتهایمان افزوده می شود، چون قرار است ما در برکشایر مالیات کمتری پرداخت کنیم. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
لابی کردن و کد مالیاتی
علت وجودی هر سطر از مقررات مالیاتی این است که کسی برای آن جنگیده است. کسانی که به این سطر اهمیت می دهند، روی آن متمرکزند و به آن توجه دارند، و کسانی که تحت تأثیر آن خط هستند، روی آن متمرکز نیستند و در واقع حتی از وجود آن بی خبرند. (۲۳ مارس ۲۰۱۱)
قانون مالیاتی نه بواسطة منطق، بلکه طبق نظر سیاستمداران شکل می گیرد. (سی ان بی سی، ۷ جولای ۲۰۱۱)
جملات وارن بافت درمورد نابرابری درآمد
اگر به درآمد بالای این ۴۰۰ ثروتمند بنگرید، متوجه می شوید که میزان متوسط ۴۰ میلیون دلار به ازای هر خانواده، به ۲۰۰ میلیون دلار رسیده است، و این در حالی است که مالیات آنها از ۲۹ درصد به ۲۱ درصد کاهش یافته است. پس می بینیم که جنگی طبقاتی در میان بوده است، و تنها طبقه برنده، طبقة من است. در حقیقت، طبقه من فقط بر آنها پیروز نمی شود، بلکه آنها را می کشد.. این یک پسرفت بوده است؟ (چارلی رز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱)
چنانچه جنگی طبقاتی در کار باشد، همانطور که می دانید، ما ثروتمندان، کسانی هستیم که هزینه اش را می دهیم. و سربازان ما لابی گرها هستند. و فقرا چیزی ندارند، جز چند سرباز اسباب بازی کوچک.
این سیستم برای کسانی که با آن سروکار دارند، کارآمد است. برای ثروتمندان، برخی منافع خاص، اعضای کنگره و لابی گرها. و شاید برای مستخدمه کارایی نداشته باشد، اما او در این خصوص چه می تواند بکند؟ (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
قانون وارن بافت
طی ۲۵ سال گذشته، فهرست فوربز ۴۰۰، در ارزش خالص خود، افزایشی معادل نه به یک داشته است، نه به یک. در ۱۵ سال اخیر، این افزایش بیش از سه به یک بوده است. این امر برای تمام مردم آمریکا اتفاق نمی افتد، و همان زمانی اتفاق می افتد که نرخ مالیات بر درآمد همان ثروتمندان همواره سیر نزولی داشته است. و من فکر می کنم وقتی با ۳۱۲ میلیون نفر آمریکایی درباره فداکاری مشترک صحبت می کنیم و چیزهایی را که به آنها وعده داده بودیم از آنها دریغ می کنیم.
زمان آن فرا رسیده است که افراد فوق ثروتمند نیز تا حدی در این فداکاری سهیم شوند. آنها حتی این فداکاری را احساس نخواهند کرد. مقصودم این است که اگر شما قانون تأمین اجتماعی را تا حدی تغییر بدهید، میلیون ها نفر از مردم آن را واقعا احساس خواهند کرد. اگر قوانین بیمه پزشکی سالمندان را تغییر بدهید، میلیون ها نفر آن را احساس خواهند کرد.
کافی است از کسانی با درآمد یک یا ۱۰ میلیون دلار، مالیات بردرآمد حداقلی معادل ۳۰ الی ۳۵ | درصد اخذ کنید، و حقیقت این است که افراد مزبور آن را احساس نخواهند کرد. اما دست کم مردم آمریکا به عنوان یک کل احساس خواهند کرد که از این افراد فوق ثروتمند نیز خواسته شده است تا در این فداکاری همگانی که از همه ما به آن فراخوانده شده ایم، سهم کوچکی داشته باشند. (سی ان بی سی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱)
روش ما برای ترغیب مردم به مشارکت در نوع فداکاری هایی که با آن روبرو می شوند، امر بسیار مهمی است. ما می خواهیم به مردم بگوییم برخی از وعده هایی که به آنها دادیم قرار است تغییر کنند و اینها کسانی هستند که در زندگی خود از امنیت و تأمین زیادی برخوردار نیستند. آنها مثل من نیستند، آنها در صورتی که از عهده پرداخت چیزی برنیایند نمی توانند چند سهام یا چیزی مثل آن را بفروشند. با وجود افراد فوق ثروتمند که در واقع مالیاتهای کمتر از حد عادی می دهند. البته بسیاری از آنها شامل این موضوع نمی شوند، اما بسیاری دیگر همین وضعیت را دارند. فکر می کنم این اشتباه وحشتناکی است که از ۳۰۰ میلیون آمریکایی بخواهیم کمربندهایشان را محکم ببندند و آن گروه مزبور را نادیده بگیریم. (چارلی رز، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱)
سخنرانی های وارن بافت درباره بورس سرمایه گذاری و زندگی
ویژگی هایی برای موفقیت
برای لحظه ای فکر کنید من از شما می خواهم یکی از همکلاسی هایتان را برای انجام کاری انتخاب کنید و یک ساعت به شما فرصت می دهم که در این مورد فکر کنید. در این انتخاب چه ویژگی هایی را در نظر می گیرید؟ آیا از آنها آزمون بهره هوشی می گیرید؟ آیا فردی با بالاترین بهره هوشی را انتخاب می کنید؟ شک دارم. آیا فردی را انتخاب می کنید که بهترین نمرات را دارد؟ شک دارم. حتی لزوما پرانرژی ترین فرد یا خلاق ترین آنها را انتخاب نخواهید کرد، اما شروع می کنید به یافتن ویژگی های برتر انسانی، زیرا هر کسی از قدرت مغزی و انرژی کافی برخوردار است.
شما احتمالا کسی را انتخاب می کنید که بهترین بازخورد را از شما دریافت می کند. فردی با ویژگیهای رهبری که می تواند سایر افراد را به فعالیت در راستای علائقشان ترغیب کند. فردی سخاوتمند و درستکار که حتی به خاطر ایده های افراد به آنها اعتبار می دهد. و تمام ویژگی هایی از این دست. (کنفرانس در دانشگاه فلوریدا، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۸)
اخلاق و رفتار از دیدگاه وارن بافت
تا به اینجا مهمترین ویژگی، میزان بهره هوشی شما نیست. بهره هوشی عامل مقدس نیست. شما به میزان قابل قبولی از هوش نیاز دارید، اما اخلاق و رفتار ۹۰ درصد آن را تشکیل می دهد. (سخنرانی برای دانشکده نوتردام، بهار ۱۹۹۱)
ارزیابی موفقیت
وقتی به سن من برسید، در واقع موفقیت خود در زندگی را با تعداد کسانی می سنجید که می خواهید شما را دوست داشته باشند و واقعا شما را دوست دارند. من ثروتمندان بسیاری را میشناسم که ضیافت های شام برای قدردانی از آنها برگزار می شود، و بخش هایی از بیمارستانها به نام آنها اسم گذاری می شود. اما حقیقت این است که در این جهان هیچ کسی به آنها عشق نمی ورزد. اگر به سن من برسید و هیچ کسی دوستتان نداشته باشد، هر چقدر هم حساب بانکی تان پر و پیمان باشد، زندگی شما یک فاجعه است. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
مراقبت از خودتان
فرض کنیم وقتی ۱۶ سال داشتم، فرشته ای مقابلم ظاهر می شد و به من می گفت،«وارن، می خواهم اتومبیل مورد علاقه ات را به تو بدهم. فردا صبح اینجا خواهد بود. مدل جديد. و تمام متعلق به توست.» و من که داستانهای بسیاری درباره فرشته ها شنیده بودم، می گفتم، «شرطش چیست؟» و او در پاسخ می گفت، «فقط یک شرط دارد. این آخرین اتومبیلی است که در طول عمرت خواهی داشت. پس باید یک عمر دوام بیاورد.» اگر این اتفاق می افتاد، من آن اتومبیل را | گرفته بودم.
اما می توانید تصور کنید با توجه به اینکه می دانستم این آخرین اتومبیل من در زندگی ام است، با آن چه می کردم؟ حتما پنج بار دفترچه راهنمایش را می خواندم. همیشه آن را در پارکینگ نگاه می داشتم. در صورت دیدن کمترین تورفتگی یا خراش، بلافاصله آن را تعمیر می کردم، چون نمی خواستم بپوسد. و مثل یک کودک از آن نگهداری می کردم چون باید یک عمر کار می کرد.
این وضعیتی است که شما در رابطه با ذهن و جسمتان با آن مواجه هستید. شما فقط یک ذهن و یک جسم دارید. و باید یک عمر برایتان بماند. حال، این خیلی آسان است که اجازه بدهید سالیان سال به شما خدمت کند. اما در صورتی که به ذهن و جسمتان توجه نکنید، ۴۰ سال دیگر از کار می افتد، درست مثل یک اتومبیل. کاری که هم اکنون و امروز انجام میدهید، تعیین می کند که ذهن و جسمتان ۱۰، ۲۰، و ۳۰ سال دیگر چگونه عمل خواهد کرد. (گلوله برفی، ۲۰۰۸)
فهرست مجله فوربز
اگر فوربز فهرست ۴۰۰ نفر از مسن ترین آمریکایی ها را منتشر می کرد و من جزو آن بودم، – این فهرستی بود که واقعا می خواستم در آن باشم. (سی ان بی سی، ۲ می ۲۰۱۱)
مدیریت پس از مرگ
من با بی میلی از تصور تداوم مدیریت بر سهامم پس از مرگ دست کشیدم، و از اینکه به اصطلاح اندیشیدن خارج از چارچوب مفهوم جدیدی بدهم، قطع امید کردم. (نامه به سهامداران برکشایر هاتاوی، فوریه ۲۰۰۸)
چالش های نیکوکاری
شما در کسب و کار به دنبال مشکلات آسان هستید. در مقوله نیکوکاری به دنبال مشکلات خیلی سخت. چنانچه با مسائل جدی و عظیم نیکوکاری سروکار دارید، پس به مشکلاتی می پردازید که مدت های طولانی است عقل و هوش را به چالش کشیده اند و مردم آنها را مهم می پندارند. لذا، باید انتظار شکست بیشتری را داشته باشید. وقتی مؤسسات خیریه فرزندانم را برپا می کردم، طی نامه ای به آنها گفتم، اگر تمام تلاشهای شما موفقیت آمیز باشد، بدون شک یک شکست خورده هستید، زیرا این تنها به آن معناست که کارهای سادهای را انجام می دهید که جامعه در هر حال آنها را به انجام خواهد رساند.
اما گذشته از این حقیقت که در حوزه نیکوکاری با مشکلات سخت تری دست و پنجه نرم می کنید، مشکل دیگر این است که فاقد سیستم بازخورد بازار هستید. وقتی شما یک همبرگرفروشی بزنید و معلوم شود همبرگرهای نامطلوبی تهیه می کنید، در پایان روز به این موضوع پی خواهید برد. اما در امور خیریه، اگر کاری را به شکل نامطلوب انجام دهید، مردم شما را تشویق خواهند کرد که هر چه بیشتر آن را انجام دهید. لذا، در این حوزه هیچ بازخورد بازاری وجود ندارد و این مسئله مهمی است. (۲۳ مارس ۲۰۱۱ )
عودت به جامعه دیل کارنگی… معتقد بود ثروت های کلانی که در بخش عظیمی از جامعه شناورند، باید در بخش عظیمی به جامعه بازگردانده شوند. در مورد من، توانایی جمع آوری سرمایه، سودآوری اندکی داشت، مگر در صورتی که من در کشوری ثروتمند و پرجمعیت زندگی می کردم که در آن مقادیر عظیمی از اوراق بهادار قابل عرضه در بازار، مبادله می شد و گاهی قیمت های جنجالی داشت. و از خوش اقبالی من، این توصیف وضعیت ایالات متحده در نیمه دوم قرن اخیر بوده است.
درسهای وارن بافت درباره کار و زندگی
اعطاء کردن به بنیاد گیتس
با بنیاد فوق العاده ای آشنا شدم که به رشد قابل توجهی دست پیدا کرده بود. به گونه ای که لازم نبود مثل بنیاد بافت سخت تلاش کند تا به اندازه بزرگی دست پیدا کند. و اکنون می توانست به شکل سازنده ای از پول من استفاده کند….
طی سالها این شانس را داشتم که با بیل گیتس و ملیندا گیتس آشنا شوم، اوقات خوش بسیاری را با آنها سپری کرده ام و به خاطر فعالیتهایی که در بنیادشان انجام میدهند، آنها را تحسین می کنم. من دیده ام که درباره برنامه هایشان سخنرانی می کنند و همیشه از شور و اشتیاق آنها در کارشان، به وجد می آیم. می توان گفت آنها با عقل و احساسشان آن را اداره می کنند. (فورچون، ۲۵ جولای ۲۰۰۶)
جملات و سخنان وارن بافت
او بر این باور است که زندگی هر انسان در سراسر جهان با زندگی سایر انسانها برابر است، و او نه تنها با پول، بلکه با زمانش از این نگرش حمایت می کند. و همسرش ملیندا نیز با زمان خود حامی این نگرش است. و همان طور که میدانید آنها واقعا قصد دارند در نیمه دوم عمرشان. با استفاده از پول، انرژی و تجسم خود، زندگی ۶ . ۵ میلیارد انسان در سراسر جهان را بهبود بخشند. و این برای من بیش از هر چیز ستودنی است. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
من با این دو نفر که به حد وسیعی در فعالیتهایشان موفق هستند، آشنا شدم و این شانس را داشتم که عملکردهایشان را ببینم، و میدانم که آنها به فعالیتهایشان ادامه خواهند داد. آنها با پول خودشان این کارها را انجام داده اند، لذا در دنیایی خیالی زندگی نمی کنندو به طور کلی من با استدلال آنها موافقم. اگر من وسیله مناسب برای رسیدن به هدفم را پیدا کرده باشم، دلیلی ندارد منتظر بمانم.
حال عملکرد من را در برکشایر با آنها مقایسه کنید، من در برکشایر مسئولیت شرکت هایم را به عهده افراد با استعداد و با توانایی های به اثبات رسیده گذاشته ام. آنها در پیش بردن عملکردهایشان خیلی بهتر از من عمل می کنند. چه روشی می تواند منطقی تر از این باشد که برای انجام کارهایتان افرادی را پیدا کنید که بهتر از شما قابلیت انجام آن کار را دارند؟ کیست که نخواهد تایگر وودز (۸۹) را به جای خودش برای شرکت در یک مسابقه گلف رده بالا انتخاب کند؟ (فورچون، ۲۵ جون ۲۰۰۶)
یک جامعه منصف از دید وارن بافت
بیایید فرض کنیم ۲۴ ساعت قبل از تولد شما بود و فرشته ای نزد شما می آمد و می گفت، «ای نورسیده، تو خیلی امیدوار کننده به نظر می رسی ومن مشکل بزرگی دارم. من باید دنیایی را که تو قرار است در آن زندگی کنی طراحی کنم… برای من این کار خیلی سختی است، تو آن را طراحی کن.»… تو باید قوانین اجتماعی را تعیین کنی، همینطور قوانین اقتصادی، قوانین دولتی، و باید تحت این قوانین زندگی کنی، و فرزندانت قرار است تحت این قوانین زندگی کنند، و فرزندان آنها نیز قرار است تحت این قوانین زندگی کنند. شما می گویید، «من میتوانم هر چیزی که بخواهم طراحی کنم؟…
باید شرطی وجود داشته باشد.» او گفت، «خوب یک شرط وجود دارد. تو قرار نیست بدانی سیاه پوست به دنیا می آیی یا سفیدپوست، ثروتمند یا فقیر، مردیا زن، علیل و ضعیف، یا قوی…. تنها چیزی که میدانی این است که یک توپ را از بشکهای حاوی ۵ . ۸ میلیارد توپ بیرون بیاوری.» | تو قرار است در مسابقه ای شرکت کنی که من لاتاری تولد مینامم. قرار است یک توپ را از درون جایی که از آن به دنیا می آیی برداری و این مهمترین اتفاقی است که قرار است در زندگی ات بیفتد. همین انتخاب است که معین می کند در اینجا به دنیا می آیی یا افغانستان، با بهره هوشی ۱۳۰ یا ۷۰. این انتخاب، بسیاری از چیزهای دیگر را نیز تعیین می کند.
تو قرار است وارد آن جهان شوی و آن توپ را داشته باشی. حالا می خواهی چه نوع دنیایی را طراحی کنی؟ فکر می کنم توجه به پرسش های اجتماعی، روش خوبی است زیرا وقتی ندانید قرار است چه توپی به دستتان برسد، خواستار طراحی سازوکاری خواهید بود که شامل کالاها و خدمات بسیاری است، چون می خواهید مردم – در حد تعادل – زندگی خوبی داشته باشند. و می خواهید تولید بیشتر و بیشتری داشته باشید تا فرزندانتان خوب زندگی کنند و نوه هایتان بهتر از فرزندانتان زندگی کنند، اما همچنین خواستار سازوکاری هستید که… کسی را که بر حسب تصادف توپ اشتباه به دستش رسیده است، پشت سر باقی نمی گذارد.
موهبت های زندگی بافت
در کودکی تمام چیزهای خوب را داشتم. موهبت خانواده ای که در آن همه درباره موضوعات جالب صحبت می کردند، والدین باهوشی داشتم و به مدارس خوبی می رفتم. فکر نمی کنم می توانستم در دامان والدینی بهتر از آنها پرورش یابم. این امر اهمیت بسزایی داشت. من از والدینم پول نمی گرفتم و واقعا نمی خواستم این کار را بکنم. اما در زمان و مکان مناسب به دنیا آمدم. (گلوله برفی، ۲۰۰۸ )
طغیان دوران کودکیدر کودکی واقعا شورشی بودم. برخی از معلمها پیش بینی می کردند در آینده به طرز فجیعی در زندگی شکست خواهم خورد. من حساب مواردی را که به علت ناسازگاری های اخلاقی مورد اعتراض قرار می گرفتم، ثبت می کردم. اما پدرم هرگز از من ناامید نشد. و مادرم نیز همینطور. هیچ کدام از آنها از من ناامید نشدند. داشتن والدینی که تو را باور داشته باشند، نعمت بزرگی است. (گلوله برفی، ۲۰۰۸ )
عشق بی قید و شرط
بزرگترین درسی که آموختم، قدرت عشق بی قید و شرط بود. اگر شما آن را به فرزندتان بدهید، ۹۰ درصد راه را رفته اید. اگر هریک از والدین بتواند آن را در سنین خیلی پایین به فرزندش بدهد، انسان بهتری پرورش خواهد داد. (هافینگتون پست (۸۶)، ۸ جولای ۲۰۱۰)
پدر بافت
پدرم واقعا انسان مستقلی بود. اما او فقط محض خاطر مستقل بودن، مستقل نبود. او فقط به افکار سایر مردم اعتنا نمی کرد. پدرم به من آموخت چگونه باید زندگی کرد.
هرگز ندیدم پدرم در تمام زندگی اش کاری را انجام دهد که از درج اخبار آن روی صفحه نخست روزنامه احساس خوبی نداشته باشد… او به من عشق بی قید و شرط داد… او انسان فوق العاده ای بود. (گلوله برفی، ۲۰۰۸)
فراگیری اصول اخلاقی
فکر می کنم خانواده، بهترین کانون یادگیری اصول اخلاقی است. به عقیده من اغلب ما ارزش هایمان را از آنچه پیرامون خود می بینیم و قبل از رفتن به دانشکده بازرگانی، می آموزیم. فکر می کنم تأکید روی آنها امر مهمی است، اما در عین حال بر این باورم که اگر قرار باشد بین تحصیلات خیلی عالی و اصول کامل اخلاقی در خانواده یا یک دوره آموزشی آتی در مدرسه، یکی را انتخاب کنم، خانواده را انتخاب می کنم. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
همسر وارن بافت
تأثیر سوزی در زندگی من به اندازه پدرم یا شاید بیشتر از او و به شیوه ای متفاوت بود. من دارای تمام این مکانیزم های دفاعی بودم که او می توانست شرح دهد، اما من نمی توانم. او احتمالا استعدادهایی را در من میدید که دیگران نمی توانستند ببینند. اما او این را هم می دانست که شکوفا شدن آنها مستلزم زمان و پرورش بسیار بود. او کاری کرد تا من احساس کنم کسی را در کنارم داشتم که می خواست با یک ظرف کوچک آب گل ها را رشد بدهد. (گلوله برفی، ۲۰۰۸)
با چه کسی ازدواج کنیم؟
با فرد مناسبی ازدواج کنید و من در این مورد جدی هستم. به این طریق تفاوت بیشتری در زندگیتان ایجاد خواهد شد. ازدواج مناسب، امیال و آرزوها و تمام زندگیتان را تغییر خواهد داد. اینکه با چه کسی ازدواج کنید، امر بسیار مهمی است. (دانشگاه کلمبيا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
برنامه ریزی برای زندگی
من به برنامه ریزی برای زندگی اعتقادی ندارم. (فوربز، ۱ نوامبر ۱۹۶۹)
سر به سر گذاشتن جی زی
جی زی حدود یک سال قبل اینجا بود. و کاری که من کردم این بود که حدود شش بار از کراواتش تعریف کردم. گفتم،«هی پسر، چه کراوات قشنگی.» و بالاخره او گفت،«باشه، تو بردی وارن.» و آن را باز کرد و به من داد. بعدها به مراسم افتتاحیه او رفتم. کراواتی که به من داده بود، بستم. و بعد، وقتی او را دیدم شروع کردم به زل زدن به کراواتش. و گفتم، میدانی جی، این کراوات قشنگی است.» و او گفت، «فراموشش کن وارن، یک کراوات بیشتر به تو نمیدهم.» (سی بی اس نیوز، ۸ فوریه ۲۰۱۲)
زندگی روزمره
من مدت زمان خیلی زیادی را صرف مطالعه می کنم. احتمالا حداقل شش ساعت در روز مطالعه می کنم، شاید هم بیشتر. یک یا دو ساعت مکالمه تلفنی دارم. و فکر می کنم. همین. (کنفرانس برای دانشجویان دانشگاه نبراسکا۔ لینکلن، ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴)
خودباوری
احساس می کنم مشغول نقاشی کلیسای سیستین چاپل هستم. زمانی را دوست دارم که مردم می گویند، «وای، چه نقاشی قشنگی.» اما این نقاشی من است، و وقتی کسی می گوید، «چرا به جای رنگ آبی بیشتر از قرمز استفاده نمی کنی؟» می گویم، خداحافظ. این نقاشی من است. و من اهمیتی نمی دهم آن را چند می فروشند. آن نقاشی به خودی خود هرگز از بین نخواهد رفت. این یکی مهمترین ویژگی های آن است.
به نظر من وقتی کسب و کاری را واقعا درک می کنیم، لازم نیست گامهای کوچک برداریم. من هرگز نمی خواهم کاری را در مقیاس کوچک انجام دهم، زیرا، به چه دلیل باید چنین کنم؟ اگر من آن را در مقیاس کوچک انجام می دهم، به این دلیل که از نگرش خودم مطمئن نیستم، ترجیح می دهم آن را به طور کلی فراموش کنم و به سراغ کاری بروم که در مورد آن اطمینان دارم. (کنفرانس برای دانشجویان دانشگاه نبراسکا۔ لینکلن، ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴)
بافت به حرف چه کسی گوش می کند؟
من آنقدر خوش اقبال بودم که از نخستین سالیان زندگی، بنیان درستی داشته باشم. و بعد اساسا به حرف هیچ کس دیگری گوش نمی کردم. من هر روز صبح به آینه نگاه می کنم، و آینه همیشه با من موافق است. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
کارت امتیاز درونی
پرسش مهم درباره نحوه رفتار مردم این است که آنها کارت امتیاز درونی دارند یا بیرونی اگر کارت امتیازی درونی چیزی است که شما را راضی می کند، برایتان خوب است. من همیشه آن را به این شکل مطرح می کنم. می گویم: «بین. آیا ترجیح میدهی بزرگترین عاشق دنیا باشی، اما کاری کنی که همه مردم فکر کنند بدترین عاشق دنیا هستی؟ یا ترجیح میدهی بدترین عاشق دنیا باشی اما کاری کنی مردم فکر کنند بهترین عاشق دنیا هستی؟» (گلوله برفی، ۲۰۰۸)
بهترین سرمایه گذاری
بهترین سرمایه گذاری شما خودتان هستید. هیچ چیزی نیست که بتوان با آن قیاس کرد. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
شغل آزاردهنده
اگر با کسانی کار می کنید که باعث می شوند معده درد بگیرید، به نظر من شغلتان را عوض کنید. این بدترین شیوه سپری کردن زندگی است و شما فقط یکبار زندگی می کنید. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
عاشق کارتان باشید!
شما باید کار مورد علاقه تان را انجام بدهید. باید برای انجام آن شور و شوق داشته باشید. اگر کاری غیر از آن را انجام می دهید، شغلتان را عوض کنید. حتما این امکان وجود دارد که بتوانید کار مورد علاقه تان را انجام دهید… مادام که کار مورد علاقه تان را انجام می دهید، واقعة فرقی نمی کند ۱۰ میلیون دلار دارید، یا ۱۰۰ میلیون یا ۱ میلیون دلار. چون می خواهید به قدر کافی پول داشته باشید تا بتوانید اغلب کارهایی را که از انجامشان لذت می برید انجام دهید. این امر نیازی به شانس و اقبال ندارد. (مجله جئورجیا تک آلومنی، زمستان ۲۰۰۳)
نگاهی گذرا به مهمترین اتفاقات دهه های مختلف زندگی وارن بافت
کاری را انجام بدهید که اگر در جایگاه من بودید انجام میدادید، یعنی زمانی که پول دیگر برایتان اهمیتی نداشت. من در ۷۹ سالگی… هر روز کار می کنم. و این تنها چیزی است که بیش از هر چیزی در دنیا مرا راضی می کند. هر چه در سنین پایین تر به این نگرش نزدیک شوید، بیشتر از زندگی لذت خواهید برد و کارتان را واقعا بهتر انجام خواهید داد. (دانشگاه کلمبیا، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹)
وارن بافت کیست؟ زندگینامه وارن بافت
درستکاری یکی از دوستانم به نام پیت کیویت در اوماها می گفت هنگام استخدام افراد سه ویژگی را مد نظر قرار میدهد. او به دنبال درستکاری، هوش و انرژی بود. و معتقد بود اگر فردی اولی را نداشته باشد… آن دوتای دیگر او را خواهد کشت. زیرا اگر فردی فاقد راستی و درستی باشد، ترجیح میدهید گنگ و تنبل باشد. و نمی خواهید باهوش و پرانرژی باشد.
۱۹۳۰
وارن ادوارد بافت در نبراسکا از هوارد و لیلا بافت متولد می شود.
۱۹۴۱
وارن بافت در ۱۱ سالگی، نخستین سهامش را با خواهرش دوریس می خرد. وقتی سهام مزبور در وهله نخست ارزشش را از دست می دهد، وارن بافت آن را با کمترین سود می فروشد. بلافاصله پس از آن، قیمت سهام مزبور ۵۰۰ درصد افزایش می یابد.
۱۹۴۲
وقتی پدر وارن بافت به عضویت کنگره انتخاب می شود، او با خانواده اش به واشنگتن دی سی می رود.
۱۹۴۵
وارن بافت ۱۲۰۰ دلار از پس اندازش را در ۴۰ جریب زمین کشاورزی سرمایه گذاری می کند، او از پول حاصل از توزیع روزنامه استفاده می کند.
۱۹۴۷
وارن بافت به همراه یکی از دوستانش شرکتی راه اندازی می کند. فعالیت آنها خرید دستگاههای پین بال دست دوم و فروش آنها در فروشگاه های محلی است، از جمله یک مغازه آرایشگری و سپس برداشت سودها. وارن بافت این شرکت را می فروشد. وارن بافت پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان، در مدرسه بازرگانی دانشگاه پنسیلوانیا (۹۰) ثبت نام می کند. او از این شکایت دارد که دانسته هایش بیش از معلمهایش است.
۱۹۴۹
وارن بافت به دانشگاه نبراسکا لینکلن میرود، و پس از سه سال کالج از آنجا فارغ التحصیل می شود. وارن بافت کتاب سرمایه گذار با درایت، نوشته بنجامین گراهام را می خواند، که با آموزش فلسفه های سرمایه گذاری که در سرتاسر زندگی خویش به کار می برد به آن اعتبار می بخشد.
۱۹۵۰
وارن بافت پس از اینکه مطلع می شود گراهام از اساتید دانشگاه کلمبیاست، وارد این دانشگاه می شود.
۱۹۵۱
وارن بافت پیشنهاد می کند که برای گراهام به رایگان کار کند، اما پیشنهادش رد می شود. او فارغ التحصیل می شود و به اوماها باز می گردد و در آنجا با سوزان تامپسون آشنا می شود. وارن بافت ۲۰۰۰ دلار در شرکت سینکلر سرمایه گذاری می کند که روزهای آخر هفته شیشه های جلوی اتومبیل را در آن می شوید. او کل سرمایه اش را در آنجا از دست میدهد.
۱۹۵۲
وارن بافت و سوزان تامپسون با هم ازدواج می کنند و نخستین فرزندشان سوزی به دنیا می آید.
۱۹۵۴
گراهام شغلی را در شرکت تضامنی اش به وارن بافت پیشنهاد می کند که وارن بافت با حقوقی معادل ۱۲۰۰۰ دلار در سال مشغول به کار می شود. بافت به همراه خانواده به وایت پلینز نیویورک نقل مکان می کند و به عامل اجرایی برتر شرکت تبدیل می شود.
۱۹۵۶
گراهام بازنشسته می شود و پیشنهاد می کند وارن بافت یکی از شرکای شرکتش شود. وارن بافت که از نیویورک خسته شده است و علاقه ای ندارد که یک شریک خرده پا باشد، پیشنهاد او را رد می کند. بافت به همراه خانواده به اوماها بازمی گردد و تصمیم می گیرد بازنشسته شود و با سود حاصل از سرمایه گذاری اش گذران زندگی کند. وارن بافت به منظور کسب پول کافی برای بازنشستگی، بافت اسوشیتس را تأسیس می کند، یک شرکت سرمایه گذاری تضامنی با | چند نفر از دوستانش. سپس دو شرکت تضامنی دیگر نیز تأسیس می کند.
۱۹۵۷
وارن بافت دو شرکت سرمایه گذاری دیگر نیز تأسیس می کند و تعداد شرکتهایش به پنج می رسد.
۱۹۶۱
نخستین سرمایه گذاری بافت ارزشی بیش از ا میلیون دلار ایجاد می کند.
۱۹۶۲
وارن بافت شرکت های تضامنی اش را در شرکتهای تضامنی بافت ادغام می کند که اکنون ارزشی بیش از ۷ میلیون دلار دارد. وارن بافت شروع می کند به خرید سهام شرکت تولیدی منسوجات برکشایر هاتاوی
۱۹۶۴
قیمت سهام شرکت امریکن اکسپرس در اثر شایعات کلاهبرداری تنزل می کند. وارن بافت شروع می کند به خرید سهام این شرکت، زیرا به این شرکت و موفقیت های آن در بلندمدت اطمینان دارد.
۱۹۶۵
وارن بافت سرمایه گذاری هنگفتی در شرکت والت دیزنی می کند، او به شدت به سودآوری این شرکت در آینده باور دارد و همچنین به ویژگی های رهبری مدیریت والت دیزنی که شخصا با او ملاقات می کند. وارن بافت کنترل برکشایر هاتاوی را به دست می گیرد و رئیس جدیدی را برای اداره کردن شرکت منصوب می کند.
۱۹۶۹
وارن بافت شراکتهای گوناگونش را منحل، و سهام برکشایر هاتاوی را بین شرکایش تقسیم می کند.
۱۹۷۰
درآمدهای حاصل از بیمه و سرمایه گذاری های گوناگون در برکشایر هاتاوی، صد برابر بیش از درآمدهای حاصل از تولید منسوجات است. وارن بافت شروع می کند به نوشتن نامه های سالیانه برای سهامداران برکشایر هاتاوی.
۱۹۷۷
برکشایر هاتاوی روزنامه بوفالو ایوینینگ نیوز(هه) را خریداری می کند، در عین حال که در سایر روزنامه ها از جمله واشنگتن پست نیز منافعی دارد.
۱۹۸۳
قیمت سهام برکشایر هاتاوی از ۱۰۰۰ دلار به ازای هر سهم فراتر می رود. میزان ارزش ویژه دارایی های بافت به ۶۲۰ میلیون دلار می رسد.
۱۹۸۵
وارن بافت، کارخانه منسوجات را پس از سالیان سال حفظ این کسب و کارناموفق تعطیل می کند.
۱۹۸۸
برکشایر هاتاوی خرید بیش از 1 میلیارد دلار از سهام شرکت کوکاکولا را آغاز می کند.
۱۹۹۰
برکشایر هاتاوی ۱۰ درصد از سهام ولز فارگو را خریداری می کند.
۱۹۹۵
برکشایر هاتاوی، شرکتهای هلزبرگ دیاموندز (۹۶) و آرسی ویلی هوم فرنیشینگز (۹۷) را خریدار می کند.
۱۹۹۶
برکشایر هاتاوی مالکیت تام شرکت بیمه گایکو را به دست می آورد.
۱۹۹۸
برکشایر هاتاوی شرکتهای جنرال ری و اگز کیوتیو جت را خریداری می کند.
۱۹۹۹
برکشایر هاتاوی شرکت جوردنز فرنیچر را خریداری، و در شرکت میدامریکن انرژی هولدینگز سرمایه گذاری می کند.
وارن بافت، کارسون گروپ را مدیریت پولی برتر قرن بیستم می نامد. برکشایر هاتاوی، شرکت های ای سی ام بیلدینگز برندز، شاو اینداستريز ، بنجامین مور و جانز منویل را خریداری می کند. سوزان، همسر وارن بافت در اثر حمله قلبی از دنیا می رود.
۲۰۰۶
وارن بافت اعلام می کند که تصمیم دارد بیش از ۸۰ درصد دارایی اش را به پنج مؤسسه خیریه اهدا کند که بیشترین بخش آن به مؤسسه | خیریه بیل و ملیندا گیتس اهدا می شود. وارن بافت با استرید منکز ازدواج می کند.
۲۰۰۶
وارن بافت، اتومبیل لینکلن تاون مدل ۲۰۰۱ خود را برای کمک به خیریه به مزایده می گذارد.
۲۰۰۷
وارن بافت اعلام می کند که به دنبال یک جانشین برای مدیریت برکشایر هاتاوی است.
۲۰۰۸
وارن بافت ثروتمندترین مرد جهان می شود. با سقوط بازار سهام، وارن بافت ۵ میلیارد دلار در گلدمن ساکس سرمایه گذاری می کند.
وارن بافت، بیل گیتس و مارک زاکربرگ مدیرعامل فیسبوک قرارداد گیوینگ پلگ را امضاء می کنند و طی آن عهد می بندند که حداقل نیمی از ثروت خود را به مرور زمان وقف امور خیریه کنند.
۲۰۱۱
پس از اینکه وارن بافت این بحث را مطرح می کند که نرخ مالیات آمریکایی های ثروتمند خیلی پایین است، باراک اوباما از «قانون بافت» حمایت می کند؛ طرحی مالیاتی که بنا بر آن، نرخ مالیاتی جدیدی را برای افرادی با درآمد سالیانه بیش از ۱ میلیون دلار تعیین می کند.
۲۰۱۲
وارن بافت اعلام می کند که به سرطان پروستات مرحله ۱ مبتلاست و تحت پرتو درمانی قرار خواهد گرفت. (سی ان بی سی، ۸ فوریه ۲۰۱۲)
1 دیدگاه دربارهٔ «درسهایی از وارن بافت [سخنان و جملات وارن بافت]»
آیا میخواهید وارد دنیای بیت کویین وارز دیجیتال شوید؟
بنا به دلایل زیر من به شما بزرگترین صرافی ارز دیجیتال ایرانی یعنی( نوبیتکس) را پیشنهاد میکنم.
1- کاربران زیاد و فعال، حجم معامله بیت کوین روزانه این صرافی بالای 200 میلیارد تومان هست.
2- قیمت بسیار مناسب بدلیل خرید و فروش بدونه واسطه
3- دارای پشتیبانی متعهد و بسیار خوب
4- امکان برداشت سریع ریالی با معرفی حساب بانک آینده
5-احراز هویت بسیارآسان و راهنمای کامل تمامی مراحل از ثبتنام تا خرید و فروش رمز ارزها با فیلم های آموزشی
6-امنیت شناسایی دوعاملی
7- تخفیف بر روی کارمزدها در صورت وارد کردن کد معرف تخفیف دار در زمان ثبت نام
8- ارائه درگاه دریافت و پرداخت ارز دیجیتال
9-امکان معامله تتر به ارز دیجیتال و بر عکس
نوبیتکس بستری امن، سریع و آسان جهت تبادل مستقیم بین خریداران و فروشندگان است.
من در کادر لینک اتصال به سایت و کد تخفیف (273988) جهت استفاده دوستان قرار میدهم.